زنگ اول روز یکشنبه: پبام های اسمانی

سلام بر همه دوستان بنده امیرعلی شریفی هستم و امروز می خوام در مورد درس زیباوشیرین پیام های اسمان مقاله بنویسم

در این زنگ استاد ناصری با خوشحالی وهیجان مثل همیشه وارد کلاس شد بعد از احوال پرسی بچه ها با استاد و استاد بابچه ها اقای ناصری لب تاپش را به دیتاشو وصل کرد و بعدکلاس را شروع کرد وگفت :ایکسمابند هایی که فرستادبد بیش از انتظارم بود وبعد گفت که کتاب هارا در بیاورند و گروهی بنشینند و به مدت پنج دقیقه فرصت داد تا کلید واژه های درس اول را پیدا کنند بعد از اتمام وقت در مورد خلاصه نویسی مفصل توضیح دادند و بعد گفت درس اول را را بخوانند درس به نصفه که رسید درس را متوقف کرد و داستانی را تعریف کرد وگفت اتفاقاتی که برای بچه ها افتاده و و خدا رحمشان کرده را تو ضیح بدهند بعد از اینکه توضیحات بچه ها به پایان رسیدادامه ی درس توسط خود بچه ها انجام شد و بعد اقای ناصری عزیز به ما فرصت دادند تا به مدت یک دقیقه استرا حت کنیم و در همان لحظات زنگ پایان کلاس به صدا درامد

                              از همراهی شما کمال تشکررا دارم

روز سه شنبه زنگ اول:قرآن

به نام خدا

وقتی وارد کلاس شدیم،استاد فیلی سرودی از موسسه بینه رابه ما نشان دادند.استاد گفتند کی میتونه بگه هدف این فیلم چی بود؟

هر کسی چیزی گفت.استاد گفتد آیه ای داریم به نام:لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ یعنی «شما جز آنچه را عمل می‌کردید جزا داده نمی‌شوید»سپس آیه ای دیگر گفتند:مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً یعنی «کسی که عمل صالحی انجام دهد از مرد یا زن در حالی که او ایمان دارد،پس حتما او را به زندگانی پاکیزه ای زنده می کنیم»

باید به مردم (فقرا)کمک کرد.

کسی به مردم کمک میکند که اهل عمل صالح باشد.

استاد جمله قشنگی فرمودند:قرآن کتاب زندگی است.سپس برای هر گروهی سوره ای انتخاب کردند و قرار شد هر گروهی هرجلسه چنذ آیه از آن سوره را ارائه بدهد.بعد  از آن همه صفحه 15 کتاب را باز کردند تا سوره یونس را بخوانیم.استاد اسم بچه ها را صدا میزدند تا هر کس آیه ای بخواند،سپس زنگ خورد و همه برای صبحانه آماده و به پایین رفتند.

 

سه شنبه 17مهر عربی

ان روز بعد از وارد شدن به کلاس اقای ناصری وارد کلاس شد می خواستند امتحان بگیرند بچه ها روی می میزدند که امتحان نگیرد ولی تا که گفتند اپنبوک است بچه ها بسیار خوشحال شدند .این امتحان پله ای بود و به سه قسمت تقسیم شده بود سرباز ، سردار ، سپهبد این امتحان جمله ای بود و پنج دقیقه بود من با زمان کمم توانستم حداقل رتبه ی سرباز را گرفتم یادم رفتکه بگویم قبل از امتحان درس معجم را به ما یاد دادند وبهد امتحان را گرفتند من پیش شخسی به نام محمد جواد کریمی نشاسته بودم ایشان بعد از انکه زمان تمام شد گفتند هر که تا یک دقیقه ی دیگر اورد که اورد و گرنه برگه ی ان را نمی گیرم.همه برگه را دادند بعد اقای ناصری ادامه ی درس را دادند و موموریت را که گفتند زنگ خورد و همه حمله در شدند به بیرون.                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                   پایان

زنگ ورزش 20 مهر 1402

ابتدا وارد اتوبوس شدیم و وقتی که اتوبوس شروع به حرکت کرد بچه ها هم شروع به خواندن شعر (کهکشان اول) شدند. سپس اتوبوس ما را به مقصد رساند و بعد همگی از آن پیاده شدیم و وارد سالن های کلاس خود شدیم. ما وارد سالن مسوولیتی ها شدیم و بعد از حضور و غیاب شروع کردیم به گرم کردن. طبق روال بعضی از بچه ها با هم مسابقه دو می گذاشتند و بعضی ها هم درست می دویدند. پس از حرکات کششی آقای کیوانی، آقایون رضایی، کیوانی، منجوقی و اله یاری تیم کشی کردند. بازی ها که شروع شد ما آقای دوستی رو دیدیم که اومده بودند تا با ما فوتبال بازی کنند.

خلاصه اون روز اله یاری با زدن 3گل بهترین گلزن شد و تیمش هم از 18 امتیاز ممکن 14 امتیاز کسب کرد و درحالی که در کل بازی ها هیچ گلی نخورد بهترین تیم هفته شد.(آقای دوستی هم یک گل مشتی زدند.)

در راه برگشت هم بچه ها با شعر خواندن از آقای مجیدی بستنی میخواستند ولی موفق به گرفتن بستنی نشدند.

زنگ فارسی.هفتم مسئولیت.چهارشنبه

(سلام)

آقای مجیدی وارد کلاس شدند . بعد از سلام و احوالپرسی ایشان گفتند:دفتر های فارسی را روی میز بگذارید تا تکالیفی که بعضی ننوشته اند را ببینم . بعد از دیدن تکالیف گفتند:دفترچه امتحان آغازین را در بیاورید تا سوالات فارسی اش را چک کنیم . بچه ها یکی یکی جواب سوالات را میدادند و آقای مجیدی هم توضیح کوچکی برای هر سوال میدادند. گاهی وقت ها آقا با ما شوخی میکردند و گاهی وقت ها بچه ها با آقا ی مجیدی شوخی میکردند و کلاس خیلی باحال شده بود . بعداز انجام دادن سوال ها آقای مجیدی گفتند:کتاب های فارسی تان را بگذارید روی میز تا تکلیفی که گفته بودم که جملات و آرایه ها ، مرتب سازی و معنی های درس اول را انجام دهید را ازتان بپرسم . آقای شیران و آقای صادقی دو بیت اول شعر درس اول را خواندند و بعد زنگ خانه به صدا در آمد و آقاگفتند :فردا هم احتمالا به جای نگارش فارسی دارید پس برای فردا هم آماده باشید و به بچه ها خسته نباشید گفتند و بچه ها هم به آقا خسته نباشید گفتند و کلاس فارسی تمام شد .

(خدا حافظ)

زنگ فناوری 17\7\1402

آقای اخوان وارد کلاس شدند با بچه ها سلام و احوال پرسی کردند و حضور غیاب کردند.

و به ما مستند سازی و چند نکته از آن را یاد آوری کردند.

بعد از آن استاد درباره امتیازات مان حرف زدند و گفتند: «کسانی که امتیازات کمتری دارند هنوز هم دیر نیست می توانند خودشان را برسانند اما کمی سخت است ولی شدنی است.» و اضافه کردند: «برای اینکه کاری را انجام ندیم بهانه همیشه هست اما در کنار آن راه هم همیشه هست.»

بعد از آن چند صفحه از کتاب را حل کردیم و فهمیدیم که لباس زد گلوله را از روی تار عنکبوت ساختند و بعد از آن استاد مشق ها را گفتند و چند کلمه درباره  خلقت حرف زدند و گفتند: «ما همه چیز را اختراع میکنیم  ولی خدا خلق میکند.»

پس از آن کمی در باره درس حرف زدیم و زنگ خورد و رفتیم برای زنگ تفریح.

 

پایان.

زنگ اول 17 مهر ، علوم تجربی

                                                                 به نام خدا

سلام حسین افسری هستم. چگونه زنگ علوم را گذاندیم؟
اقای فیروزنیا با کلمات های جالب و خنده دار واردکلاس شدند.به ما پنج دقیقه زمان دادندتا فصل 3 را که خوانده بودم در کلاس مرور کنیم. بعد از مرور کتاب بستیم.
اقای فیروز نیا یک سوال بروی تخته نوشتند. سوال گفته بود باید چهار ویژگی فلز ها را بیان می کردیم. کل نمره 1 و هر مورد نوشته شده 0/25 نمره داشت.
بعد از حل سوال نمونه سوالی را نمایش دادند. اقا ی فیروز نیا سوالی را انتخاب و هر کی جواب را میدانست دست میگرفت و جواب می داد. هر جواب درست هم مثبت همراه داشت.بین انها تدریس هم انجام می شد. بعد از تمام شدن هر سوال و تدریس چند نفر م می امدن تا ارئه خود درمرد فصل هایی که انتخاب کرده بودن را توضیح بدهند.
نمره کلی این فعالیت 5 بود.بعد از ارائه ها زنگ اول به صدا در آمد.

با تشکر از دوستان و معلمان

شنبه زنگ فیزیک 1402/7/13

زنگ خورد و ما وارد کلاس شدیم آقای صیاد زاده گفت که چه کسانی اختراعی را که گفتیم درست کردن؟بچه ها دست گرفتند و آقای صیاد زاده اعظمی را صدا کرد اعظمی آمد و روبه بچه ها کرد و او چون اختراع پیچیده ای داشت متنی را که نوشته بود خواند.

بعد آقای صیاد زاده یک نفر دیگر را هم صدا کرد او هم چون اختراع پیچیده ای داشت متنی که از قبل نوشته بود را خواند.

بچه ها متن هایشان را خواندن و آقای صیاد زاده نمره های آن بچه هایی را که متن خود و اختراعات خود را نشان داده بودند را داد و گفت بقیه اختراعات شما برای جلسه بعد.

بعد آقای صیاد زاده گفت بچه ها با کیف هایتان بیاید تا به سالن پایین برویم.آقای صیاد زاده وسایلی مثل ترازو-بشر و وسیله ای برای اندازه گیری وسایل سنگین را به ما داد و همین طور شکل نامنظمی که روی کاغذ کشیده بودند را به ما دادند تا مساحت ان را به تقریب به دست آوریم و یاد داشت کنیم.

و بعد از آن زنگ آخر خورد و ما به خانه رفتیم

 

محمد جواد کریمی

درس زندگی شنبه زنگ سوم 15/7/02

زنگ سوم اقای دوستی و اقای اخوان وارد کلاس شدند و لیستی که در ان کار هایی که انجام داده ایم را نشان دادند . سپس هر کسی ایده ای برای زیباتر شدن کلاس داد و هر گروهی مسئولیت هر کاری را برعهده گرفت تا ان را انجام دهد.درباره همین سایت یعنی مستند.همت.اینفو صحبت کردیم و اقای اخوان در رابطه با مشکلات دیگران در این سایت صحبت کردند و گفتند کسانی که ننوشته اند باید هرچه زود تر مستند خود را بنویسند تا امتیازش را بگیرند. در اخر کلاس لیستی از زنگ های هفته را اقای اخوان کشیدند و گفتند برای مستند سازی هر کس باید از بین 23زنگ، یک زنگ را انتخاب کنند اما اولویت با کسانی است که در بالای جدول هستند و به همین ترتیب هرکس زنگی را برای مستند سازی برداشت.

روز دوشنبه زنگ آخر

سلام دوستان.من امیر محمد سعادتمند هستم و خوش اومدین به این مقاله از من. امروز یعنی دوشنبه 17 مهر ماه آقای یادگاری به کلاس آمدند. امروز از هفته هایی بود که ما دو زنگ کلاس ریاضی داشتیم. خداراشکر آقای یادگاری اصلا عصبانی نبودند و کاملا سر حال به ما درس ریاضی را توضیح دادند.ولی من باید به شما دوستان گلم بگویم که اینطور هم که میگویم نیست.یعنی نمگویم امروز روزی بود که اصلا آقای یادگاری به کسی اخطار ندادند. چرا اتفاقا به چند تا از بچه های اخطار دادند. ولی خب خداراشکر با آن اخطار ها کسی به دفتر مدرسه فرستاده نشد.حالا احتمالا با خودتون میگویید بچه ها چه کار می کردند که آقای یادگاری به آنها اخطار داد؟خب باید بگویم که بچه ها سر کلاس کاری میکنند به نام”تک چرخ با صندلی”من خودم این کار را دوست ندارم چون هم خود بچه حواسش از کلاس با تک چرخ پرت میشود و  هم معلم ناراحت میشود چون دارد برای بچه ها درس تدریس میکند و شخصی اصلا حواسش به درس نیست و من به معلم حق میدهم که ناراحت شود.در کل امروز روز خیلی خوبی بود،درس را به درستی و کامل یاد گرفتیم و خیلی خوشحال به خانه هایمان بازگشتیم.