زنگ اول قرآن 1402/11/24

استاد وارد کلاس شدند اما با ظاهری متفاوت.استاد گفتند از هر گروه یک نفر برود پایین وبرای بقیه قرآن بیاورد.بعد از آن استاد یکی یکی بچه ها را صدا کرد و گفت که هر کس یک صفحه را بخواند تا اگر اشکالی دارد را بر طرف کنیم.بعد از آن استاد گفت که کتاب های قران را از کیف هایمان در بیاوریم و تمارین ان را به صورت فردی بنویسیم تا بعد از ان تمارین را چک کنیم.بچه ها بعد از اینکه انها تمام تمارین را نوشتند و درست کردند استاد گفت که برای هفته ی بعدی همه روانخوانی را تمرین کنند و برای هفته ی بعدی بخوانند.در اخر هم زنگ خورد و بچه ها با شور و نشاط از کلاس خارج شدند.

 

ممنون از نگاهتون

زنگ اول قرآن 1402/12/1

زنگ خورد و معلم وارد کلاس شد و لی این بار جای اقای کبیری اقای ذاقیان امده بود چون که استاد کار داشتند و نتوانستند به کلاس بیایند.استاد اول کلاس از بچه ها یک روانخوانی گرف و گفت که هر کس ان را بخواند.استاد بعد از خواندن بچه ها داستان هایی از ایات قران را برای ما گفتند و که این نشاندهنده ی عظمت و بزرگی خداست.بعد از ان استاد از بچه ها سوال هایی از گفته هایشان کردند و بچه ها هم از استاد سوالاتی پرسیدند و استاد جواب انها را داد.وقتی استاد به کلاس نظم داد به ما گفت که برای شناخت عالم باید این چند ویزگی را داشته باشیم تا بتوانیم خدا و خلقت خدا را بهتر بشناسیم و بعد از ان استاد کمی ما را در کلا س نگه داشتند تا از معجزه های خداوند برایمان بگویند و بهد از ان زنگ مدرسه به صدا در امد و بچه ها از کلاس خارج شدند.

امتحان زندگی چهارشنبه 1402/9/22

امروز برای امتحان همه داشتند می خواندند و تمرین های زیادی می کردند یا بهتر است بگویم دیروز می خواندند و تمرین می کردند.بعد از این که همه ی بچه ها در مدرسه حضور پیدا کردند،اقای اخوان جای نشستن پچه ها را برای امتحان زندگی مشخص کردند.روز قبل از امتحان استاد گفته بود که امتحان خیلی سخت است.بعد از این که وقت امتحان کتبی تمام شد و معلم ها برگه ها را از بچه ها گرفتند گفتند که ما به صورت گروهی بنشینیم تا به ما برنامه ی 3 ساعته ی خود را توضیح دهند بعد از این که کل برنامه را به ما توضیح دادند گروه ها برای خود یک قلمرو خریداری کردند و بعد از همه ی خریداری ها گروه ها برگه ی اول خود را گرفتند وبه سمت قلمروهایشان رفتند.بعد از این که گروه ها برگه ی داستان خود را مطالعه کردند به جست و جوی برگه های دوم رفتند.البته برای انجام هرکاری اقای دوستی پست های حسابدار،فرمانده،مذاکره کننده،سخنگو و کاتب را مشخص کرده بودند.بیشتر گروه برگه ی دوم را پیدا کرده بودند و به انجام عملیات های داخل برگه ی دوم مشغول بودند.تا بتواندند کار خود را تمام کنند البته گروه ها برای پیش بردن بعضی از کار های به وسایلی نیاز مند بودند و باید ان را از اقای رفییایی می خریدند ولی می توانستیم از گروه های دیگر هم ان وسیله را بخریم.ما زمانی که در قلمرو ی خود بودیم باید کارهایی مثل زیبایی قلمرو انجام می دادیم تا بتوانیم امتیاز و نمره ی بیشتری بگیریم.زمانی که امتحان داشت به پایان می رسید اقای دوستی گفت که اگر کسی چیزی برای فروش یا تزیینات دارد بیاید و به من بفروشد تا به ان امتیاز اضافه کنیم.زمانی که امتحان به پایان رسید اقای ذوستی قلمرو ها را از گروه ها خریداری کردند و به انها امتیاز نهایی را اعلام کردند.

 

ممنون از نگاهتون

پنجشنبه زنگ اول 1402/10/7

همه منتظر آمدن اتوبوس بودند که سریع به سمت ورزشگاه بروند و فوتبال کنند.بعد از انتظاری طولانی اتوبوس بلاخره امد و همه ی بچه ها به سرعت به طرف اتوبوس حرکت کردند و سوار شدند.در راه بچه ها سر و صدای زیادی می کردند و شعر می خواندند.وقتی به ورزشگاه رسیدیم بچه ها به طرف سالن ها حرکت کردند.بعد از دویدن که باز هم مثل قبل بعضی ها نمی دویدند و گرم گردن اقای اله یاری نیم کشی کردیم.در این روز نامزد هایی که بازی خوبی از خودشان به نمایش گذاشتند خودم با زدن ذو گل،آقای داوری با دروازه بانی عالی و آقای اله یاری با دریبل کردن های خود بودند.در ان روز بهترین تیم تیم خودم بود که با فقط برد و چند مساوی توانست آن روز را بدون باخت پشت سر بگذارد.و در نهایت بعد از آمدن نهمی ها ما به سمت اتوبوس حرکت کردیم و به مدرسه رفتیم.

 

خدانگهدار

زنگ دوم هنر 1402/10/3

استاد وارد کلاس شدند و با وضع فاجعه بار کلاس مواجه شدند که ناشی از کلاس عربی بود.استاد گفتند که سریع این میز و صندلی ها را سر جای خود بگذارید وقتی نداریم.بعد از اینکه بچه ها صندلی ها را در سر جای خود قرار دادند استاد بحث جلسه پیش را با کمی تغییر گفتند که ما باید برای نقاشی ها یک زاویه دید مناسب داشته باشیم.بهد از آ« استاد گفتند که حال یک ادمک را که در حال تیراندازی با تیر کمان است با همین نکته ها بکشید تا من کارهایتان را ببینم.بچه ها بعد از کلی وقت بلاخره نقاشی های خود را کشیدند و استاد به انها نکته هایشان را گفتند.استاد در زمان های پایانی کلاس در حال گفتن یک نکته بودند که زنگ به صدا در امد و بپه ها با شور و شوق زیاد وسایل خود را جمع کردند و از کلاس خارج شدند.

 

ممنون از شما خدا نگهدار

زنگ اول ورزش1402/9/23

امروز بچه ها با سر و صدای زیاد در اتوبوس به ورزشگاه رفتند.در راه معلم ها حضور و غیاب کلاس هدف را کردند.وقتی به ورزشگاه رسیدیم بچه ها باذوق و شوق به سمت ورزشگاه دویدند به خاطر اینکه دو هفته ورزش نرفته بودند.بعد از گرم کردن های  آقای سیرانی بچه ها به خط شدند و سریع تیم کشی کردیم چون به خاطر امتحان زمان ورزش ما کم شده بود.خلاصه که کل تیم ها آن روز بازی خوبی کردند اما از بین این تیم ها تیم آقای نیاسری با 1باخت بهترین تیم آن روز شدند.از نظر من نامزد های امروز آقای اله یاری با دریبل کردن های خوب و بازی زیبا،آقای ثانی با دفاع خوب و پاسکاری های خوب و خودم(محمد جواد کریمی)با زدن دو گل آقای گل آن روز شدم.متاسفانه ما به خاطر امتنحان کمی زود تر به مدرسه برگشتیم و باز هم بچه ها در راه برگشت سر و صدای زیادی می کردند و همه با قیافه های غمگین به خاطر امتحان به مدرسه برگشتند.

زنگ ورزش 1402/9/8پنجشنبه

امروز همه ی بچه ها با نظم سوار اتوبوس شدند و این دفعه سر و صدای بیشتری می کردند وقتی به مقصد رسیدیم همه به سمت ورزشگاه دویدند و کلاسها از هم جدا شدند.بعد از گرم کردن آقای اله یاری آقای ملکی برای ما در مورد نمره های ابان ماه حرف زدند.بعد از آن سر گروه ها انتخاب شدند و تیم کشی کردیم.در یکی از بازی ها نتیجه مساوی شد و آقای رضایی با گل کردن پنالتی بازی را بردند.در آن روز آقای سیرانی با زدن 4 گل و آقای گل شدن آن روز توانست بازی خوبی از خود نشان دهد و از نظر من نامزد های آن روز آقای زرگریان با دروازه بانی خوبی که داشتند آقای اله یاری که با دریبل هایی که می زدند و آقای ثانی با پاس کاری هایی که با تیم خود انجام دادند بودند.اما در اخر تیم اقای رضایی توانست با برد های زیادی که داشتند بهترین تیم آن روز شوند.و در آخر بچه ها به خاطر داشتن زنگ حساب ناراحت بودند و بر می گشتند و ارزو میکردند راننده راه را اشتباه برود و به مدرسه نرسند.

زنگ اول ورزش1402/9/2

بچه ها آن روز در اتوبوس بدون سر و صدا نشستند تا به مقصد رسیدیم وقتی به مقصد رسیدیم بچه ها با شادی به سمت ورزشگاه دویدند.آقای ملکی گفتند گرم کردن را شروع کنید تا بازی کنیم اما بعضی از بچه ها درست نمیدویدند ولی بعضی دیکر هم نرم و خوب می دویدند وبه خود اسیب نمی رساندند.بعد از نرمش های آقای الله یاری  تیم کشی شروع شد.در آن روز آقای الله یاری با زدن سه گل موفقشد تیم خود را نجات دهد و تیم آقای اعظمی موفق شدند با پنج برد بهترین تیم شوند.ولی کسانی که از نظر من بهترین ها بودند آقای زرگریان با دروازه بانی خوبشان آقای الله یاری با زدن سه گل و آقای شیران با دفاع خوبشان و گرفتن سه توپ از الله یاری هستند که براینازد های این روز انتخاب شدند.آقای ملکی آن روز از همه ی بچه ها یک تست گرفتند که نمره ها را وارد کنند.بعد از آن هم بچه ها سوار اتوبوس شدند و به مدرسه رفتیم

چهارشنبه زنگ فیزیک1402/8/13

اقای صیاد زاده وارد کلاس شدند و گفتند تکالیف هفته ی قبل را بیاورید تا ببینم.بعد از اینکه معلم تکالیف را دیدند گفتند میخواهیم امروز سولاتی را که نوشتید با هم حل کنیم.بعد از ان اقای صیادزاده چند نفر از بچه ها را صدا زد و گفت بیاید چند یک از این سوال ها را بنویسد تا با هم ان ها را برسی کنیم.چند نفر از سوالات را با هم حل کردیم و بعد از این که سولات را حل کردیم آقای صیاد زاده گفتند کتابهای خود را در آورید و صفحه…..را باز کنید.وقتی همه کتاب هایشان را درآوردند اقای صیاد زاده توضیحاتی که مربوط به ان صفحه میشد را دادند و بعد ازمایش کوچکی را در کلاس انجام دادندو نتیجه ی آن را توضیح دادند و زنگ خورد و بچه ها به بیرون از کلاس رفتند

 

خدانگهدار

شنبه زنگ آخر فیزیک 1402/8/6

آقای صیاد زاده وارد کلاس شدند و گفتندتکالیفی را که در همکلاسی گذاشته بودم تا در دفتر خود بنویسید را روی میز بگزارید.تکالیف هفته یا قبل نوشتن چند سوال دردفتر بود و جواب دادن به آنها.بعد از این که آقای صیاد زاده تکالیف را دیدند گفتند حالا ما می خواهیم که این سولات را با هم دیگر حل کنیم.بعضی از بچه ها به پایه تخته رفتند و سولات را روی تابلو نوشتند و حل کردند.بعد از آن مرور کوچکی بر درس های قبلی کردیم و آقای صیاد زاده گفتند بچه ها حالا می خواهیم با یک سایت کاربردی آشنا شویم.آقای صیاد زاده گفتند که این سایت برای مباحصی مثل وزن و جرم و… است که برای درس ما مناسب است.بعد از این که آقای صیاد زاده کار با این سایت را به یاد دادند گفتند حالا که چگونگی کار با دستگاه را متوجه شدید از شما می خواهم که از این سایت و از این بخش پنج مسئله طرح کنید و به همراه مسئله هایی که من می گویم در دفتر بنویسید و هفته ی بعد به همراه داشته باشید.زنگ به صدا در آمد و ما از کلاس خارج شدیم.

خدانگهدار