سه شنبه زنگ اول1403/2/25

آقای کبیری بر روی تخته مانند هفته های قبل جمله ی “قرآن،کتاب زندگی”را نوشتند.و زیر ان “”یا ایها الذین امنو لا تتخذو اعدوی و عدوکم اولیاء””معنی:ای کسانی که ایمان اوردید نگیرید دشمن من و دشمن خودتان را دوست.«سوره ی ممتحنه/1»و برای این ای مثال هایی از جهان امروز مانند دوستی با شیطان زدند.سپس صفحه ی 106 «سوره ی حج»کتاب درسی را شروع به روخوانی کردیم و پس از ان صفحه ی 107 و 108 را چک و بررسی کردیم.بعد صفحه ی 109 ایه ی بالای صفحه را خواندیم و یکی از بچه ها شروع به خواندن داستان «قرآن در جبهه» کرد.سپس اقای کبیری شروع به روخوانی صفحه ی 111 کردند و به عنوان تکلیف:{روخوانی صفحه ی 111 و تمرین ای صفحات 112 و 113}را دادند.

دوشنبه، 17 فروردین ماه 1403، زنگ آخر

به نام خدا. سلام دوستان. من امیرمحمد سعادتمند فرد هستم و خیلی خیلی خوش آمدید به مستند سازی امروز بنده. امروز بعد از خواندن نماز ظهر و عصر به کلاس ها رفتیم. منتظر ماندیم تا استاد یادگاری سر کلاس حاضر شوند. بعد از آن هی بچه ها گفتند که توی زنگ سوم، حدیث نگفتین. و بلاخره استاد را مجبور کردند که یک حدیث بگویند. بعد یکی از بچه ها شروع کرد شعری برای معلم حساب گفتن که وقت کلاس بگذره…بعد تا که شعر خوانده شد استاد گفتن که این داشتان برای خودم هم اتفاق افتاده و….بعد شروع کردیم ادامه کتاب کار را انجام دادن.(چون که توی زنگ سوم شروع به انجام دادن سوالات آن کردیم.) حدودا 2 سوال دیگر بود که یکی از بچه ها سر تابلو رفت و انجام داد. بعد از آن استاد لپ تاپ شان را باز کردند تا نمونه سوال امتحانی نشان بچه ها بدهند…(برای خرداد ماه)
بعد از آن هم یک یا دو دقیقه باقی مانده بود که سوالات تمام شد. ولی استاد نگذاشتند که بچه ها پایین بروند. کمی در مورد آزمون خرداد حرف زدند که زنگ خورد و بچه ها شروع به بیرون رفتن از کلاس کردند.
با تشکر از شما که مستند سازی مرا خواندید.
خدانگهدار.

سه شنبه زنگ اول 1403/2/11

اقای کبیری روی تابلو نوشتند«قرآن کتاب زندگی»و پایینش نوشتند«یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا»که معنی آن میشود«وای بر من کاش نمیگرفتم فلانی را به دوستی»و بعد از این جمله صفحه 97 را تک به تک خواندیم. ص101 ذکر یونسیه را روی تخته نوشتند«لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» که حضرت یونس این ایه و درخواست را در دل نهنگ برای نجات خواندند…معنی:«به جز تو هیچ معبودی نیست و این من بودم که به خود بد کردم»سپس ص 102 را خواندیم و بعدش صفحات 103 و 104 را انجام دادیم و چک کردیم.برای جلسه ی اینده نیز گفتند:صفحه 106 را تمرین کنید و صفحات 107 و 108 را انجام دهید.

دوشنبه، 24 اردیبهشت ماه، زنگ آخر

سلام دوستان. امیدوارم حالتون خوب باشه. من امیرمحمد سعادتمند فرد هستم و خیلی خیلی زیاد خوش آمدید به آخرین مستند سازی من در اردبیهشت ماه 1403. امروز، دوشنبه، بعد از خواندن نماز ظهر و عصر، سر کلاس حاضر شدیم…بعد از 1 یا 2 دقیقه صبر استاد یادگاری وارد کلاس شدند. استاد یک حدیث خواندند و شروع کردند برگه های آزمون روز پنجشنبه را بین بچه ها تقسیم کردند تا ادامه تصحیح آنها را برویم. خلاصه تحصیح برگه ها تمام شد . یکی از بچه ها شروع به جمع کردن و گرفتن برگه ها از بچه ها کرد. بعد از آن، یکی دیگر از بچه ها شروع کرد تکالیف گروهی را که استاد به عنوان تکلیف داده بودند را چک کردن. چند نفری به عنوان ناقصی پیش استاد رفتند و…..
خلاصه، بعد از این کار ها شروع کردیم به حل مسائل آن سوالات. یک سری از سوالات جوری بود که باید پای تخته میرفتیم و حل میکردیم. پس استاد چند نفری از بچه ها را صدا زدند تا پای تخته بروند و آن سوالات را حل نمایند.
در آخر هم برای تکالیف روز پنجشنبه گفتند که صفحات 223 تا 227 را در کتاب کار انجام دهیم.
پایان

تجربی ، دوشنبه 17 اردیبهشت

به نام خدا
اقای فیروزنیا امروز با کتاب جلو رفت و فیلمی نگذاشتند.  از صفحه اول کتاب فصل 15 شروع به خواندن کردیم و سوالات  را نوشتیم .
مهمترین سوالات : بخش دستگاه تنفسی ——–>بینی ، دهان ، حلق ، حنجره ، نای ، نایژه ، شش ، نایژک و کیسه های هوایی.
کلیه چیست ؟ ——-> دواندام لوبیایی شکل در طرفین ستون مهره ها و بالای ناحیه کمر قرار دارد. تصفیه خون را انجام می دهد.
موقع ادرار اب و نمک و اوره اضافه بدن در لنگچه جمع شده و از طریق میز نای وارد مثانه می شود . از مثانه هم از طریق میز را ه خارج می شود.
اکسیژن خون با کمک گلوبول و پلاسما (خوناب ) در بدن رفت و امد می کند.
برای اینکه اثبات کنیم دی اکسید کربن در بازم ما وجود دارد . مخلوط آب  و آهک را با کمک از نی در آن فوت می کنیم. پس از آن می بینیم که آب  و اهک سیار نگ و تیره شده اند.
اقای فیروزنیا به همه یک برگه نمونه سوال هم دادند که حل کنند.
تکلیف : 1- به صورت فردی آزمایش صفحه 134 را اجام دهید.   2- برگه ای که داده شده را حل کنید.
پایان

علوم زنگ اول ، 10 اردیبهشت ماه

به نام خدا

اول از همه اقای فیروز نیا با توضیحات مختصری فصل 13 را توضیح دادند. مراحل کامل غذا را از دهان تا مخرج توضیح دادند. اجزاء لوله گوارش :

1_دهان  2_حلق  3_معده  4_روده باریک   5_فراخ روده   6_ مخرج

بعد از ان چند نکته درمورد زبان ها و دریچه ها گفتند.

سپس درس 15 را با فیلمی شروع کردند. موضوع این فصل دستگاه تنفسی بود. با دم هوا وارد بینی و از بینی وارد نای می شود. توسز اپی گلوت راه هوا برای رفتن به نای باز میشود. هوا به نایژه ها می رود که هر کدام از نایژه  ها به یک شش ها می روند. داخل شش ها به نایژک ها تبدیل می شوند.<

آنها مسیرشان به کیسه های هوا خاتمه پیدامی کند. کیسه های هوا را پر از مویرگ ها پوشانده. آن ها دی اکسید خون را می گیرند و با عمل بازدم از همه این مراحل می گذرد و از بدن خارج می شود.

اکسیژن وارد خون شده و در گلبول ها ی بنفش آبی می رود و آنها به رنگ قرمز در می آیند.

پایین آن شش ها دیافراگم قرار دارد که هنگام دم صاف و هنگام بازدم گنبدی می شود.

خیلی ممنون

شنبه اول اردیبهشت

سلام

آقای خیام نکویی وارد کلاس شدند.

خیلی سریع رفتند سراغ workbook.

استاد بچه ها رو صدا می زدند تا بخوانند و معنی جمله ها را بگویند.

هر چند دقیقه یکبار هم همه می شد و آقای خیام نکویی عصبانی می شدند.و سریع تذکر می دادند.

از نیمه کلاس گذشته بود که آقای خیام نکویی چند دقیقه استراحت دادند.

بعد شروع به ادامه تدریس دادند.

دوشنبه، 3 اردیبهشت 1403، زنگ آخر

سلام دوستان. من امیرمحمد سعادتمند هستم و خیلی خیلی خوش آمدید به مستند سازی امروز بنده. امروز 3 اردیبهشت ماه، بعد از نماز به کلاس رفتیم و منتظر ماندیم تا استاد به کلاس بیایند. بعد از اینکه به کلاس آمدند، از نماینده فناوری خواستند که لپ تاپ را روشن کند.( انجام تکالیف و حل سوال در زنگ قبل اتفاق افتاد و فقط و فقط در این زنگ سر کلاس ما با اکسل کار کردیم). بعد از نفر اول خواستند که بیاید سر لپ تاپ و کار هایی را که میگویند انجام دهیم. خلاصه آن کارهایی را که استاد گفتند انجام داد. بعد نفر دوم را که من بودم صدا زدند. از من خواستند که نمودار ستونی را تغییر دهم به نمودار خط شکسته…و بعد هم من خودم یه کار اضافی کردم که Data Lable را اضافه کردم. کار آن هم نشان دادن آن هم، این بود هر ستون را عددش را میگفت… بدین ترتیب استاد چند نفر دیگر را صدا زدند. هر کس که می آمد، استاد از آن شخص یک کار جدید میخواستند. (به مراتب استاد چیز های سخت و سخت میپرسیدند)
(باز هم میگویم “حل سوالات کتاب، دیدن تکالیف و بیشتر اتفاق ها در زنگ قبل افتاد و ما فقط در این زنگ با اکسل کار کردیم. به همین علت مستند سازی من خیلی بزرگ نشد”)
از اینکه این مستند را خواندید، متشکرم.

دوشنبه، 10 اردیبهشت ماه، زنگ آخر

به نام خدا. سلام دوستان. من امیر محمد سعادتمند هستم و خیلی خیلی خوش آمدید به این مستند سازی از بنده. امروز، 10 اردیبهشت ماه، بعد از نماز خواندن به کلاس رفتیم. همه نشسته بودیم که استاد یادگاری سر کلاس حاضر شدند. استاد بعد از اینکه کامل حضور و غیاب را کردند، گفتند که اگر کسی از آزمون ( که از طرف اداره اومده بود) سوالی داره بپرسه. خیلی روی شوخی گفتند: آخه مگه الان برگه جلومونه که ببینیم و سوال بپرسیم؟ (ولی خب واقعا هم راست گفتن). بعد از این حرفا استاد یکدفعه گفتند که من برگه های امتحان را گرفته ام. بعضی از آنها را صحیح کردم. سوالاتی را که اداره در این آزمون آورده، خیلی آسان هستند و به همین علت گفتند که من میخواهم امتحانی از شما بگیرم تا جبران آن بشود : | (روز آزمون رو نگفتند)
همین شد که سر و صدا کل کلاس رو گرفت.دیگر استاد با منفی انظباطی به چند نفر اخطار دذادند و دیگر همین باعث شد که کلاس آرام بگیرد. استاد شروع کردند و از کتاب ریاضی متکبران 7 چند سوالی رو تابلو نوشتند تا در خانه انجامشان بدهیم. بعد هم اینکه کی ضرب کنیم و کی جمع رو یاد دادن. بعد هم گفتند که 2 صفحه آخر کتاب اصلی را بنویسیم.
از اینکه مستند من را خواندید، متشکرم.