۰۷
آذر
۳۰
آبان
یکشنبه زنگ اول 1402/8/21
امروز مدارس بدلیل الودگی هوا تعطیل شده بود برای همین درس پیام ها رادر سامانه دنبال کردیم فر صت زیادی نداشتیم کلاس از ساعت 10 شروع شد تا 10:30 در این زمان کم استاد از بچه ها خواستند تا درس ششم را بخوانندمتن درس را که خواندند و تمام شد از یکی دیگر از بچه ها خواستند تا بخواند تا سر بیشتر بدانیم که رسیدیم استاد به یکی دیگر از بچه ها خواست تا اخر بیشتر بخوانند ودر اخر یکی دیگر از از بچه ها را خواستند تا الهی را بخواند و کلاس را تمام کردند
۲۱
آبان
یک شنبه زنگ اول 1402/8/7
سلام
امروز برای نمایش دو گروه به استاد ناصری پیام دادند .گروهی که می خواست اول نمایش را اجرا کند به بیرون ازکلاس رفتند تا تمرین کنند انها می خواستند نیکی به پدر و مادر صفحات 50و51 را نمایشش را اجراکنند بعد امدند و اجرا کردند گروه دوم هم رفت به بیرون از کلاس تا تمرین کنند انها می خواستند صفحه ی 54 خوش اخلاقی را نمایش دهند امدند و اجرا کردند بعد که اجرا تمام شد استاد گفتند کتاب ها را دربیاوریم و از یکی از بچه ها خواست تا از اول درس چهارم عبور اسان بخواند او هم خواند او تا انتهای صفحهی 49 خواند بعد استاد خواست تا اگر کسی سوالی دارد پاسخ دهد سه تا از سوالات بچه ها را جواب دادند و بعد از یکی دیگر از بچه ها خواستند تا صفحات 50و51 را بخواند را بخوانند بعد هم صفحات 52و53 توسط بچه ها خوانده شد وقتی به خوش اخلاقی رسیدیم بعد از خوانده شدن درس تو ضیحاتی دادند و بعد گفتند فعا لیت کلا سی را حل کرده و بعد تا پایان درس پنجم را پیش رفتند و به عنوان تکلیف گفتند نقشه ذهنی درس سوم را بکشند و تا جمعه ساعت ده شب ارسال کنند
۰۴
آبان
زنگ اول 1402/7/23
اقای ناصری گفتند کتاب ها را در بیاورید و بعد از یکی از بچه ها در خواست کردند درس دوم {استعانت از خداوند} را بخوانند بعد از اتمام متن استاد ناصری در مورد متن درس دوم توضیحاتی داد ایشان گفتند :{ درست است که هارون فردی قوی و قدرت مند است امایک سری ازکار ها از حتی ازدست ادمی مثل هارون هم بر نمی اید}. بعد از اتمام صحبت ها به صفحه ی بعد رفتیم و فعالیت کلاسی را خواندیم و به سوالاتش پاسخ دادیم وبعدادامه ی صفحه ی 26 را خواندیم در صفحهی 27 این داستان زیبا را گوش دادیم این داستان مربوط بود به جنگ احد که بعد از باخت مسلمانان انها دیگر رمقی نداشتند لشکر مشرکان گفتند چرا کار را یکسره نکنیم و به مدینه حمله کرده و باقی مسلمانان راکه زنده ماندند را بکشیم این را گفتند وبه سوی مدینه راه افتادند این خبر زود به مسلمانان رسید اما انان دیگر توان جنگیدن را نداشتند در همان لحظه فرشته وحی پیام مهمی اورد که مسلمانان با شنیدنش رو حیه گرفتند و اماده ی جنگ شدند در ان جنگ لشگر مسلمانان پیروز شدند و لشگر مشرکان پا به فرار گذاشتند بعد اقای ناصری گفتند چیز هایی است که در ایکسمایند قابل نوشتن نیستند انها را در جزوه بنویسید و یک امتیاز ویژه از من بگیرید و در همان لحظه زنگ به پایان رسید
۲۱
مهر