زنگ فارسی ، چهارشنبه،۱۱ بهمن

آقای مجیدی وارد کلاس شده و بعد از سلام و احوال پرسی گفتند کهمیحواهیم متن سفر نامه اصفهان را بخوانیم. قبل از خواندن برای بچه ها در مورد این متن و این داستان و نویسنده این داستان و برایمان توضیح دادند و گفتند که آقای هوشنگ مرادی کرمانی اهل شهر کرمان هستند و کتاب های قشنگی نوشته اند که یکی از این کتاب ها کتاب قصه های مجید است که داستان پسر نوجوانی هم سن و سال ماست که ماجرا های گوناگونی را می گذراند . حالا از این طرف یک کارگردان اصفهانی میخواهد سریالی از روی این کتاب بسازد ، میرود کرمان تا شروع به ساختن این سریال کند ولی میبیند که او در شهر کرمان غریب است و کار پیش نمی‌رود و میگوید که برمیگردم به اصفهان و آنجا هم من همه را میشناسم هم همه من را می‌شناسند و همین طور هم شد و او توانست یک سریال بامزه و خوب بسازد و هنز هم که هنوز است بینندگانی دارد . بعد از این توضیحات آقای مجیدی گفتند که روخوانی سفر نامه اصفهان را شروع میکنیم. به صورت تصادفی آقای مجیدی اعداد و نفراتی را می گفتند و هر کس هم حداقل یک بند میخواند و نمره اش را می گرفت در حین رو خوانی بعضی جا ها آقای مجیدی نکاتی را گوش زد میکردند و بعد از روخوانی از اول متن شروع به معنی کردن کلمات سخت و نسبتا سخت شدند. که در نیمه صفحه سوم متن زنگ به صدا در آمد .

من معنی چند کلمه را میگویم.

از بر می کردم: حفظ میکردم       عین:شبیه       یواشکی: پنهانی

از کوره در رفت: کنایه از عصبانی شدن          بار و بندیل : اسباب

ناشتایی: صبحانه          عازم: راهی         تک و دو : تلاش

شوفر : راننده          قامت رعنا: قد و قامت زیبا

خدانگهدار

حرفه و فن زنگ اول ، 13 دی ماه

به نام خداوند جان و خرد
امروز یکی موفقیت هایمان این بود که سنباده برقی راه افتاده بود. دوم اینکه در نمکدان ها را استاد حجابی آورده بودند. بچه همه زور و تلاش خود را برای امروز گذاشتند.
امروز با سنباده ها خوب نمکدان ها را نرم کردیم. با سوهان ها هم آن ها را حالت دادیم.
بعضی از بچه ها کار هایشان را نیاورده بودند و ناظر بر سنباده برقی شدند. اقا ی زرگریان لیست دستشان بود و اقای داوری سنباده را نگ داشته بودند.
بعضی ها هم مثل اقایان حق شناس و فقهی و … یا به دلیل گم کردن نمکدان و یا به خاطر گند زدن داخل نمکدان ، کار خود را دوباره از اول شروع کردند.
یکی از نکته های مهم این است که اول باید سوهان بزنید و بعد سنباده های به ترتیب سخت و نرم بزنید. یکی دیگر این است که با فشار زیاد آوردن به مته ممکن می شه که مته بشکند.
در عکس زیر تلاش و کوشش بچه ها را می بینید که دارند یا سنباده می زنندو یا سوهان و یا در صف سنباده برقی هستند.
با تشکر از همگی 

ادبیات زنگ آخر ، 6 دی

به نام خدا
در این روز اول از همه استاد مجیدی تکلیف کتاب کار (کارپوچینو ) را چک کردند.
حکایت دعای مادر را خواندیم. تلفظ صحیح نویسنده این داستان (بایَزیدِ بَسظامی) است. ایشا در ده سالگی درچه بزرگی داشتند. در این داستان می گوید که
چگونه به این مقام رسیده.                                 
او در ده سالگی شب زنده دار و عبادت کننده ای بوده. یک شب مادرش از او درخواست خوابیدن پیش او می کند. آن شب حرف مادرش را رد نمی کند. یک دست در دستان مادر و یک دست زیر سر مادر گذاشته بود.دستان او خواب رفته بود.  آن شب خوابش نبرد و به عبادتش نرسید.
مادرش یک لحظه بیدار شد و این تصویر را دید. از خدا خواست که در هر ماری مه می خواهد موفق باشد.
بعد از خواندن حکایت و معنی آن برگه های املا که سه شنبه امتحان دادیم را صحیح کردیم. هر کسی برگه امتحان خود را تصحیح کرد. این کار تا آخر زنگ اداه یافت.
با تشکر

چهارشنبه. زنگ فارسی. ۳ آبان

سلام

امروز آقای صیاد زاده به جای آقای مجیدی که با نهمی ها اردو رفته بودند به کلاس وارد شدند. گفتند موضوع امروز ما چگالی است . اول مثال سنگ را زدند. و بعد گفتند یک دفترچه بردارید و در آن یادداشت کنید و بعد به دفتر فیزیک انتقال دهید . بعد از مثال سنگ ایشان رابطه ی چگالی را گفتند:جرم تقسیم بر حجم جسم. و بعد تعریف کردند چگالی را :جرمِ واحدِ حجم. بعد آزمایش چگالی آب را انجام دادندو بعد نتیجه گرفتیم که چگالی یک سی سی آب با یک لیوان آب با یک استخر آب یکسان است. و نکته ای را بیان کردند که چگالی برای هر ماده با جنبش ثابت یکسان است. و  واحد های دیگر چگالی را گفتند: (گرم بر میلی لیتر)(کیلو گرم بر لیتر)و … بعد آزمایش چگالی سنگ را انجام دادیم:جرم مساوی با ۴۰ گرم. حجم هم مساوی با ۸۴ سی سی را منهای ۷۰ سی سی می کنیم که می شود ۱۴ سی سی . چگالی سنگ هم می شود ۴۰ سی سی تقسیم بر ۱۴ سی سی که می شود ۲.۸۵(g/cc).

خدانگهدار

چهارشنبه.۲۶مهر.زنگ فارسی

سلام

آقای مجیدی وارد شدند . گفتند امروز حوصله ندارند . بعد گفتند کتای های فارسی را بیاورید تا ادامه ی شعر درس اول را پیش ببریم . اول من را صدا زدند و من بیت

روی هر شاخه جیک جیک کنم

در دل آسمان رها باشم

را خواندم و بررسی اش را کردم . بعد از من آقای مجیدی به نوبت تمام بچه هارا صدا زدند و بقیه ی ابیات این شعر را پیش بردیم تا به بیت

زنگ تفریح را که زنجره زد …

رسیدیم استاد آرایه ی واج آرایی را توضیح دادند که:

بعضی وقت ها شاعر یا نویسنده برای زیبا تر شدن کلام با تکرار کردن یک واج (حرف یا صدا)در یک متن کوتاه یک موسیقی ایجاد میکند. به این حالت واج آرایی میگوییم.

زیبا ترین حالت واج آرایی اینکه موسیقی در خدمت محتوا باشد .

و ما در دفتر قسمت جزوه ها نوشتیم .

در همین مور  ایشان مثالی زدند :

براو راست خم کرد چپ کرد راست

خروش از خم چرخ چاچی بخاست

و آقای مجیدی این بیت را روی تخته نوشتند و ما در دفتر نیز نوشتیم . بچه ها سعی می‌کردند آن بیت را بخوانند و حفظ کنند . در همین لحظات زنگ به صدا در آمد . و بچه ها رفتند.

. خدا نگهدار.

 

زنگ فارسی.هفتم مسئولیت.چهارشنبه

(سلام)

آقای مجیدی وارد کلاس شدند . بعد از سلام و احوالپرسی ایشان گفتند:دفتر های فارسی را روی میز بگذارید تا تکالیفی که بعضی ننوشته اند را ببینم . بعد از دیدن تکالیف گفتند:دفترچه امتحان آغازین را در بیاورید تا سوالات فارسی اش را چک کنیم . بچه ها یکی یکی جواب سوالات را میدادند و آقای مجیدی هم توضیح کوچکی برای هر سوال میدادند. گاهی وقت ها آقا با ما شوخی میکردند و گاهی وقت ها بچه ها با آقا ی مجیدی شوخی میکردند و کلاس خیلی باحال شده بود . بعداز انجام دادن سوال ها آقای مجیدی گفتند:کتاب های فارسی تان را بگذارید روی میز تا تکلیفی که گفته بودم که جملات و آرایه ها ، مرتب سازی و معنی های درس اول را انجام دهید را ازتان بپرسم . آقای شیران و آقای صادقی دو بیت اول شعر درس اول را خواندند و بعد زنگ خانه به صدا در آمد و آقاگفتند :فردا هم احتمالا به جای نگارش فارسی دارید پس برای فردا هم آماده باشید و به بچه ها خسته نباشید گفتند و بچه ها هم به آقا خسته نباشید گفتند و کلاس فارسی تمام شد .

(خدا حافظ)