19
دی
12
دی
سه شنبه 1402/10/5 درس عربی
سلام من امیر حسین داوری هستم و امدم در مورد روز سه شنبه 1402/10/5 با ها تون حرف بزنم آن روز آقای ناصری به جای درس عربی درس پیام ها درس دادند درس 8 بود بله در مورد به بولوق رسدن بود گه سه کار بود که اگر ان سه را در خود میدیدیم حل بود. میدونید اون سه کار چی بود اون سه کار این بود که باید موی زیر شکم و موی زیر دست های مان بکی دیگر از اون ها این بود که باید به سن تقریبا 15 سالگی وای کمی کم تر اون یکیش خنده داره آقا اول به ما اجازه دادند بخندیم و بعد گفتد اگر شب بخوابید صبح ببینید شرت یا شلوارتان خیس هست متمعن باشید به مجالت رسیدید نام ان مایه ای که شب ترشه میشود مایه ی منی است که اگر پاشدید ودیدید باید به حمام بروید و قسل کنید وای گتند مایه ی منی با شت ادراری فرق دارد و اگر پسبناک بود مایه ی منی ولی اگر مانند اب بود شب ادراری فعلا که هکمین رو گفتند ولی اگر چیز دبگری گفتند به شما هم میگمپس فعلا خدا حافظ
21
آذر
یکشنبه زنگ سوم 1402/9/18
اقای ناصری وارد کلاس شدند کمی نشتند بعد پا شدند یشان درباری ی ازمونی که چودشان می خواستند بگیرند صحبت کردند بعد رای گیری کردند که تمرین کنیم یا بازی . بازی رای اورد ولی اقای ناصری گفتند چون که کمی عقب هستیم یک درس درس میدهیم و بعد هم همه را یک بار دیگر دوره می کنیم . استاد درس 2 و بخش 5 را درس دادند و و بعد دوره های اخر هر درس را خواندیم . و بعد اقای ناصری پله بارون کردند و گفتند اگر هر کس دوره ی درس 2 را از حفظ بگوید به او با 50 پله و یا 100 پله میدهیم اقای ناصری یک کبوتر با دستشان درست کردند و گفتند برای این کبوتر دانه بریزید من ریختم ولی پیش من نیامد و زنگ خورد خدانگهدار
07
آذر
یکشنبه زنگ سوم 1402/9/5
امروز اقای ناصری به کلاس امدند بعد گفتند دیتاشو را روشن کنید یکی از بچه ها سریع به بالای سندلی رفت و ان را سریع روشن کرد و بعدخ ان اقای ناصری لپ تاب خود را با بیلبیلک به ان وصل کردند و پله ها را نشان دادند بعد بچه ها یکی یکی پیش استاد رفتند و دفتر های خود را نشان اقای ناصری دادند ولی من و بقیه ی بچه های دوری ما داشتند موچ می انداختند و تا اخر کلاس با هم حرف میزدیم و از اقای ناصری دور نمانیم که به ما چیزی نگفتند و گذاشتند ما حرف بزنیم .
خدانگهدار
21
مهر