شنبه زنگ اول، 4 آذر ماه

سلام دوستان.من امیر محمد سعادتمند فرد هستم و خیلی خوش آمدید به این مقاله از من.امروز 4 آذر ماه،،بعد از خواندن سوره زیبای ملک،به سر کلاس رفتیم.خیلی خوشحال بودیم چون که امروز هم اول هفته بود و هم درس اجتماعی هم داشتیم.آقای دوستی عزیز،معلم اجتماعی،وارد کلاس شدند.استاد اول از همه با سلام گرمشان به ما روحیه دادند و بعد از آن هم فرمودند که،تکالیف اجتماعی را روی میز بگذاریم که این بود.”7 قانون برای کلاس.7 قانون برای مدرسه”.همه خداراشکر تکالیف را روی میز گذاشتند تا استاد ببینند،اما متاسفانه 2 یا 3 نفر از بچه ها تکالیف را نیاورده بودند.حالا از موضوع امروز پرت نشویم…بعد از آن استاد،فرمودند تا کتاب مطالعات اجتماعی را روی میز بگذاریم.حالا درس امروز ما چه بود؟مقابله با حوادث.استاد دوستی برای اینکه درس را بخوانیم،یکی از بچه ها را صدا زدند.بعد اینکه درس را خواندیم،استاد دوستی عزیز برای ما کامل و دقیق،انواع بیمه ها را گفتند و توضیح کامل به روی همه شان دادند.بعد از آن هم استاد برای اینکه ما در شب امتحان همه متن هایش را نخوانیم،سوال متن هارا گفتند و جواب آنها را هم در متن گفتند تا ما آنها را علامت گذاری کنیم.برای تکلیف هم استاد فرمودند اگر کسی میتواند در باره درس پاور پوینت درس کند که نمره دارد.امیدوارم از مقاله من لذت برده باشید.خدانگهار.

شنبه زنگ اول 27 آبان ماه

سلام دوستان.من امیر محمد سعادتمند هستم و خیلی خیلی خوش اومدین به این مقاله از من.امروز بعد از دادن امتحان فیزیک به سر کلاس رفتیم.استاد دوستی خیلی سرحال و خوشحال سر کلاس حضور پیدا کردند.بعد از آن ،استاد فرمودند که تکالیف اجتماعی که “هفت ویژگی خوب برای قانون”بود را،روی میز بگذاریم تا استاد ببینند.بعد از دیدن تکالیف همه اعضای کلاس،استاد دوستی فرمودند که کتاب مطالعات را روی میز بگذاریم.درس ما در اجتماعی در حال حاضر درس،”چهار” که در رابطه با قانون مباشد،هستیم.در کل من و همه بچه های کلاس واقعا درس قانون را دوست داریم چون وقتی که استاد دوستی درس “قانون” را به ما میگویند و یاد میدهند،انگار انقدر بزرگ شده ای که میخواهی در جامعه کسی بشی و باید قانون و مقررات کشور را بلد باشی.در کل میتوانم بگویم که درس اجتماعی ما را به اجتماع نزدیک و نزدیک تر میکند. و در اخر استاد دوستی سوالات مربوط به قانون را برایمان کامل گفتند تا ما درست و صحیح آنها را داخل دفتر وارد کنیم تا آنها را برای امتحان بخوانیم.خیلی خوب دوستان حرف من همینجا به پایان میرسد.تا مقاله هفته آینده،،خدانهدار.

دوشنبه زنگ آخر 22 آبان ماه

سلام دوستان.من امیر محمد سعادتمند هستم و خیلی خیلی خوش آمدید به این مقاله از من.دوستان من امروز خوشحال نیستم اصلا خوشحال نیستم.حالا با خود میپرسید چرا؟دوستان متاسفانه امروز 22 آبان ماه مدارس اصفهان تعطیل بود.امروز ما مجبور بودیم در “قرار” {سایت کلاس آنلاین} کلاس را برگزار کنیم.باید بگویم که اصلا امروز روزی دلبچسب نبود…چون که خودتان هم میدانید که کلاس آنلاین هیچ جوره به پای کلاس حضوری نمیرسد.حالا از موضوع امروز جدا نشویم.امروز در زنگ آخر که ما حساب داشتیم،اتفاق های عجیب افتاد…بلاخره کلاس انلاین که نمیشه کاریش کرد تا استاد یادگاری سوالی را میپرسیدند از شخص مورد نظر ، ان شخص اتفاقی بیرون میرفت.. ولی خب همینجوری هم که نمیشه خود سایت اون رو بندازه بیرون،میشه؟خلاصه رو بهتون بگم دوستان گلم،امروز روز خوبی نبود خورشید از دست آلودگی پیدا نبود…اینترنت قطع میشد…میپریدیم بیرون از سایت…و هزار علت دیگه.که واقعا نگم بهتون..ولی حالا همینجوری هم که میگم نیست و بچه ها بلاخره تعطیلی مدرسه رو دوست دارن…حالا همینجوری از بدی الودگی هم نگیم.امروز ما یک سری از صفحاتی که استاد یادگاری به ما گفته بودند را انجام دادیم.بد هم نبود. اگر کسی سوالی داشت در “قرار” دست میگرفت و سوالش رو میپرسید.و در حرف آخر اضافه کنم که :انشاالله هفته دیگر مدارس ها حضوری شود و دیگر خبری از الودگی نباشد.

روز دوشنبه زنگ آخر 8 آبان ماه

سلام دوستان ، من امیر محمد سعادتمند هستم و خیلی خوش اومدین به مقاله من.

دوستان، امروز استاد یادگاری سر حال و شاداب به کلاس آمدند.یکی از موضوع هایی که من نسبتا یادم میرود که در مقاله این چند هفته بیاورم این بود که ، استاد یادگاری هر جلسه را با یک سخن زیبا از امامان خوب ما شروع میکنند.دوستان امروز هم خیلی روز خوبی بود…البته که نمیگم روز های دیگر بد بود ها… اما خیلی امروز روز خوبی بود.در کل وقت شد تکالیف داده شده را حل کنیم.بازی حدس عدد صفحه 4 ریاضی را انجام دادیم و کار های دیگر… ولی دوستان از همه خوشحال ترم حالا میپرسید چرا؟ بچه ها موضوعی را که در مقاله هر هفته میگفتم را یادتونه؟ همون تک چرخ با صندلی؟؟خوشبختانه این کار خیلی خیلی کم شده و بچه ها خیلی به نسبت قبل این کار را کمتر انجام میدهند و این خیلی برام من خوشحال کننده بود.دوستان یکی از موضوع هایی که من اکثر در مقاله هایم نمیگویم اینه که درس ما چی بود. ما در واقع از فصل 2 کتاب شروع به کار کردیم که ان فصل تمام شد.الان ما به فصل اول امده ایم که توضیح های اولیه را به ما میگه.دوستان من دیگر حرفی ندارم و تا مقاله هفته دیگر خدانگهدار

روز دوشنبه زنگ سوم و آخر

سلام دوستان، من امیر محمد سعادتمند هستم و خوش آمدید به این مقاله از من.دوستان متاسفانه هفته پیش من مستندی نگذاشتم چون هفته پیش روز دوشنبه امتحان ریاضی بود و اگر از آن میخواستم مستندی بنویسم به 150 یا 200 کلمه نمیرسید.اما امروز  مقاله بسیار زیبا داریم.دوستان این هفته از هفته هایی بود که دو زنگ مثل دو هفته پیش با آقای یادگاری درس داشتیم.امروز آقای یادگاری خداراشکر سرحال به کلاس آمدند و درس شیرین ریاضی را تدریس کردند.متاسفانه مثل موضوع هفته پیش هنوز آن کاری را که میگفتم بچه ها انجام میدهند را بچه ها انجام میدادند که چیزی نبود جز “تک چرخ با صندلی” دلم نمیخواست این کلمه را در مستند امروزم بیاورم اما… خلاصه نمیخواهم این موضوع را هر بار بگویم و طولانی اش کنم.بگذریم. ما باید امروز کتاب کاری را که مدرسه به ما داده بود را حل میکردیم و همه انجام داده بودند جز چند نفر… آنها را کامل حل کردیم و استاد یادگاری برای سوال هایی که آسان بود از بچه ها میپرسیدند:نیازی هست آن ها را دوباره انجام دهیم؟که اگر بلد هستند دیگر آن ها را انجام ندهیم که وقت کلاس گرفته بشود.دوستان من همینجا به حرفم پایان میدهم و امیدوارم در هفته آینده بیشتر بتوانم در مورد کلاس حرف بزنم.خدانگهدار

روز دوشنبه زنگ آخر

سلام دوستان.من امیر محمد سعادتمند هستم و خوش اومدین به این مقاله از من. امروز یعنی دوشنبه 17 مهر ماه آقای یادگاری به کلاس آمدند. امروز از هفته هایی بود که ما دو زنگ کلاس ریاضی داشتیم. خداراشکر آقای یادگاری اصلا عصبانی نبودند و کاملا سر حال به ما درس ریاضی را توضیح دادند.ولی من باید به شما دوستان گلم بگویم که اینطور هم که میگویم نیست.یعنی نمگویم امروز روزی بود که اصلا آقای یادگاری به کسی اخطار ندادند. چرا اتفاقا به چند تا از بچه های اخطار دادند. ولی خب خداراشکر با آن اخطار ها کسی به دفتر مدرسه فرستاده نشد.حالا احتمالا با خودتون میگویید بچه ها چه کار می کردند که آقای یادگاری به آنها اخطار داد؟خب باید بگویم که بچه ها سر کلاس کاری میکنند به نام”تک چرخ با صندلی”من خودم این کار را دوست ندارم چون هم خود بچه حواسش از کلاس با تک چرخ پرت میشود و  هم معلم ناراحت میشود چون دارد برای بچه ها درس تدریس میکند و شخصی اصلا حواسش به درس نیست و من به معلم حق میدهم که ناراحت شود.در کل امروز روز خیلی خوبی بود،درس را به درستی و کامل یاد گرفتیم و خیلی خوشحال به خانه هایمان بازگشتیم.