زنگ سوم یکشنبه 19فروردین 1403

از دیروز به ما گفته بودند که کتاب کار بیاوریم و بعضی از دوستان آورده بودند و بعضی ها هم نیاورده بودند.
استاد آمدند و گفتند کتاب های کارتان را در بیاورید و درس 1 را بیاورید. میکائیل محسنی گفت: آقا این درسو که 5، 6 بار خوندیم. بعد استاد چند نفر را صدا زد از جمله خود میکائیل را ولی نتوانستند جواب بدن. استاد هم به میکائیل جواب داد: دیدی اگه ما چندین بار هم این درس را بخوانیم بازم خیلی ها بلد نیست. بعد استاد تازه کلاس را درست کردند و کتاب بعضی افراد که هم خودشان و هم بغل دستی هایشان کتاب کار آورده بودند را به افرادی که کلا هم خودشان و هم بغل دستی هایشان کتاب نداشتند داد تا آنها هم درس را یاد بگیرند. در طول کلاس هم بچه ها به اینکه ما در کلاس مافیا بازی کنیم یا کلا بازی کنیم و درس نخوانیم پافشاری کردند ولی فایده ای نداشت و استاد درس دادند.

زنگ سوم یکشنبه 1402/11/1

ابتدا استاد گفتند که برای اینکه پله های امتحان های پله بارون را بگیریم باید عکس امتحان ها را برای نماینده های فناوری اون موقع بفرستیم تا آنها وارد کنند. فکر کنم نماینده های فناوری آقایان صفری و محسنی بودند که باید برایشان می فرستادیم.

بعد استاد ناصری می خواستند درس پیام های آسمانی بدهند اما بچه ها انقدر سوال داشتند که نشد. وقتی سوال ها را شروع کردیم، ابتدا ایشان در مورد نمودار یادگیری توضیح دادند و آنرا کشیدند. این نمودار می گفت که باید اول درس را گوش بدهیم و بعد بنویسیم و بعد هم باید مباحثه کنیم. حالا مباحثه یعنی چه؟ یعنی بعد از گوش دادن و نوشتن چندین هم مباحثه ای با هم دیگر دور هم جمع شوند و یک نفر آنرا می گوید.

بعد هم رد مظالم را درس دادند. رد مظالم یعنی وقتی ما به کسی باید چیزی بدهیم ولی نداریم و آن فرد را از دست دادیم و دیگر نمی توانیم به او بدهیمو می آییم پول را به حاکم شرع یعنی روحانی می دهیم تا او به نیازمندان بدهد.

بعد هم در مورد اینکه آیا پولی که از ویدیو درست کردن در می آید حرام است یا حلال کلی توضیح دادند و انقدر همینطوری سوال جواب دادند که اگر بخواهم همه را بنویسم 400 کلمه می شود.

امتحان زندگی روز 28 دی ماه 1402

ابتدا به ما گفتند که دفاتر زندگی را بردارید و وارد سالن پایین شوید برای امتحان کتبی.

بعد از امتحان کتبی مارا گروهی نشاندند تا برایمان در مورد بازی که قرار است انجام دهیم توضیح دهند. بعد از توضیحات شروع به مزایده کردیم و برای خود قلمرویی خریدیم و بعد از آن گروه ها نقش ها را نوشتند و تحویل استاد دوستی دادند و بعد سخنگو برگه ای از استاد گرفت و بچه های هر گروه طبق مکان هایی که در برگه به صورت رمز درج شده بود باید می گشتند تا رمز را پیدا کرده و آقای دوستی به آنها برگه ی دوم را بدهد. در برگه ی دوم داستان هایی نوشته شده بود. بعد از داستان ها 4 تا فعالیت داده شده بود. هر گروه باید چهار تا فعالیت را انجام می داد و بعد به آقای دوستی نشان می داد تا ایشان سکه بدهند.

آخرین کار گروهی همه افراد در ترم یک تمام شد و انشالله همگی پر قدرت و با تلاش زیاد به استقبال ترم 2 میرویم و آن را هم به خوبی پشت سر میگزاریم.

 

زنگ انگلیسی(گروهa)شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۲

استاد که وارد کلاس شدند گفتند : کتاب های دانش آموزی را باز کنید تا آن را بخوانیم.

ما هم باز کردیم و ایشان تا آخر درس ۵ را درس دادند که درس هم چیز خاصی نداشت و فقط در مورد یک سری معنی کلمات و بقیه هم مکالمه بود مثلا دستکش : gloves

ما بچه سعی میکردیم تا کاری کنیم که استاد اجازه دهد من (مهران ثانی) و آقای امیر علی شیران بازی خودمان را انجام دهیم. بچه ها کل کلاس را آرام نشستند ولی ثانیه آخری سر و صدا کردند و استاد گقتند : من میخواستم بخاطر اینکه ساکت بودید بازی انجام دهیم ولی با این سر و صدایی که الان کردید خیر!

در هر صورت ما توانستیم بازیمان را انجام دهیم. بازی ما اینطور بود که ما یک شخص را داوطلبی میاوردیم پای تابلو و پشتش را رو به تابلو میکردیم و روی تابلو کلمه ای می نوشتیم و بعد هم گروهی هایش باید با پانتومیم کاری میکردند تا او بتواند کلمه را بگوید.

استاد هم مثل بشتر وقت ها تکلیف ندادند‌.

زبان انگلیسی (گروهa) شنبه 18 آذر 1402

ابتدا استاد در مورد درس 5 توضیح دادند. درسی که در مورد ظاهر افراد توضیح داده بود. مثلا می گفت که این فرد لباس سفید پوشیده است (He is wearing a white shirt) و بعد هم قسمت های practice را حل کردیم و استاد گفت که مثلا سوال را آقای سعادت مند فرد بخوانند و جواب را آقای اله یاری بیک بخوانند.
بعد ایشان در مورد اپاستروفی که کجا می آید توضیح کامل دادند و گفتند که وقتی کلمه ای جمع نباشد و ما بخواهیم اپاستروفی بگذاریم باید قبل از s اپاستروفی بگذاریم ولی اگر کلمه جمع بود باید بعد از s اپاستروفی بگذاریم. (کاملا منطقی) 
بعد از آن کمی استراحت دادند و طبق روال از استراحتی که دادند پشیمان بودند.
و اما بعد از آن با توجه به آن چیزی که درس داده بودند به ما چند جمله ی فارسی گفتند و گفتند که داخل دفتر انگلیسی این جمله را بنویسید.

تکلیف: استاد در آخر کلاس گفتند برای تکلیف تا درس 4 کتاب کار را حل نمایید.

زنگ انگلیسی(گروهa) 11 آذر 1402

کلاس ها به دلیل آلودگی هوا تعطیل بود اما کلاس انگلیسی آنلاین بود و ما باز هم کلاس را برگزار کردیم اما با زمان کمتر

استاد ابتدا حضور و غیاب کردند و سپس گفتند کتاب درسی خودمان را باز کنیم و شروع کنیم به خواندن که برای خواندن آقای سعادت مند فرد را صدا زدند.

ایشان وسط درس کمی به مسائل دیگه هم اشاره میکردند مثلا یک بار در مورد فعل های am،is،are صحبت کردند و گفتند وقتی این فعل ها می آید ما باید در آخر کلمه بعدش ing بیاوریم.

سپس باز هم درس را خواندیم و این دفعه مکالمه ها را دو نفری مثلا آقای صفری و سعادت مند فرد با هم یک مکالمه را خواندند و اجرا کردند.

امروز استاد کمی نسبت به قبل عصبانی تر بودند و وقتی آقای سیرانی با ایشون شوخی کردند بدشان آمد و جوری رفتار کردند که انگار جناب سیرانی کار خیلی بدی انجام دادند.

https://uploadkon.ir/uploads/089808_23Untitled.jpg

زبان انگلیسی(گروهa) 4 آذر 1402

ابتدا استاد تکالیف را چک کردند و یک بار هم از روی آنها خواندند تمرین کردند.
بعد از آن وقتی که به صفحه ی 11 کتاب درسی رسیدیم در مورد MR،Mrs،MISS توضیح دادند و گفتند Mr میشه آقا Mrs میشه خانم متاهل، Miss هم میشه خانم مجرد.
استاد دیدند کلاس پر سر و صدا شده بعد گفتند که اگر بچه های خوبی باشید آخر کلاس بازی می کنیم و بچه ها ساکت شدند. اما کمی بعد دوباره سر و صدا کردند استاد هم گفتند اگر تا صفحه 19 پیش رفتیم بازی می کنید بچه ها ساکت شدند و میخواستند سریع درس را پیش ببریم تا بازی کنیم.
داخل درس 3 در مورد تولد و تاریخ تولد خواندیم و از آن هم گذشتیم تا وقتی که به صفحه ی 19 رسیدیم و قرار بود من بازی کنم اما چون تا حالا من بازی کرده بودم قرار شد داوطلب دیگری به نام سعادتمندفرد بازی تایگر، ربیت (tiger، rabbit) را انجام دهند و بعد که به زنگ نزدیک شدیم استاد گفتند ماه های سال به انگلیسی را تمرین کنید برای جلسه بعد.

 

                                            به خلاص آمد این جلسه                                                                                                                          مدرسه همچنان باقیست

 

 

زنگ انگلیسی (گروهa) ۲۷ آبان ۱۴۰۲

ابتدا استاد وارد شدند و از من (مهران ثانی) خواستند تا ادامه بازی که در هفته قبل معرفی کردم و انجام دادم را انجام دهم من هم پای تابلو رفتم ، گروه بندی ها را مشخص کردم و بازی را شروع کردم. وقتی بازی تمام شد استاد خیام نکویی سریع رفتند سراغ درس ولی باز هم برای فکر کنم سومین بار میخواستند lesson 2 را بخوانیم و تمرین کنیم و ما هم این کار را کردیم. استاد همراه با درس از بچه ها پرسش و پاسخ هم انجام می دادند تا بفهمند که بچه ها بلد هستند درس را یا نه. 

بعد از آن که استاد این درس را با ما کار کردند کمی رفتند سراغ چیز های فرا تر از درس. ایشان در مورد …,we talk to us, he talk to them

ایشان بعد از آن به ما چند کلمه فارسی گفتند تا ما آنرا به انگلیسی بنویسیم.

در آخر هم تکلیف به ما صفحات ۳۲ و ۳۳ کتاب کار را دادند و جلسه را تمام کردند.

زنگ ورزش روز 25 آبان 1402

در آن روز ما متاسفانه به خاطر آلودگی هوا به ورزش نرفتیم و در مدرسه ماندیم و قرار شد امتحان فارسی بدیم. خود منم میخواستم مستند سازی نکنم چون زنگ ورزشی نداشتیم و ورزش هم از اون زنگ هایی نیست که بشه آنلاین برگزارش کرد ولی مثل اینکه باید این کار را انجام دهم و انشالله خدا برسه به دادم.
در آن روز به خاطر اینکه نرفتیم ورزش اول که وارد مدرسه شدیم و منتظر صبحگاه بودیم دیدیم که چند تا از بچه ها لباس ورزش پوشیدند و اومدند و از آنها پرسیدیم که چرا پوشیدند این لباس ها را، جواب دادند:هنوز به اینکه برویم ورزش امید داریم. اما ورزش نرفتیم. بعد صبحگاه را برگزار کردیم و 15 آیه دوم  سوره ملک را خواندیم و بعد فهمیدیم که فقط هفتم ها و نهم ها امتحان دارند و هشتم ها ندارند. خلاصه بچه های هفتم و نهم امتحان هاشون رو شروع کردند و بعد هم تموم کردند و بعد برای کلاس های دیگر آماده شدیم.

زنگ ورزش 18 آبان 1402

آن روز داخل اوتوبوس خیلی آرام و بی سر و صدا به سمت ورزشگاه حرکت کردیم.
در کلاس مسئولیت پس از کمی دویدن و بعد هم نرمش های آقای اله یاری تیم کشی شروع شد. سپس در بازی ها تیم رضایی با 12 امتیاز اول شد. در این مسابقات خود رضایی موفق به زدن 3 گل شد ولی آقای اله یاری هم با زدن 3 گل اجازه ندادند که آقای رضایی تنها آقای گل آن روز باشند. به نظر من نامزد های بهترین بازیکن ها را هم میتوانیم از بین آقایون اله یاری با نجات دادن تیم خود از باخت های زیاد، آقای رضایی با گلزنی ها و آقای سیرانی که مثل همیشه بازی سازی فوق العاده ای داشتند، هستند.
اما بعد از تمام شدن ورزش بچه ها در اوتوبوس ترس داشتند و قرآن ها را در دست گرفته و می خواندند و تمرین می کردند به خاطر این که آن روز ما امتحان قرآن داشتیم و بچه ها نمره بالایی می خواستند پس چاره ای جز خواندن نداشتند.