هندسه کلاس مسئولیت 6 دی
به نام خدا اول از همه اقای قزوینی تکلیفی که شنبه داده بودند یعنی کتاب کار را دیدند. خیلی ها ناقصی و خیلی ها هم تکلیف نداشتند. بعد ااقای افسری برگه های امتحان را اورد و به اقای قزوینی تحویل داد. استاد امتحان را پخش و شروع شد. این امتحان زیادی امنیت و دیدبانی نداشت. همه تقلب می کردند. حتی درسخوان ها چون بعضی از سوال هایش سخت بود. انگار امتحان داشت گروهی حل می شود. و حتی بعضی هاهم از آقای قزوینی به شوخی می گفتند که استاد امتحان گروهی است؟استاد در میان امتحان کتاب کار چند نفر دیگر را هم دید.و به تمام بچه ها نمره داد به همین زنگ خورد و کلاس به ترتیب تمام شد. باتشکر
ادبیات زنگ آخر ، 6 دی
به نام خدا
در این روز اول از همه استاد مجیدی تکلیف کتاب کار (کارپوچینو ) را چک کردند.
حکایت دعای مادر را خواندیم. تلفظ صحیح نویسنده این داستان (بایَزیدِ بَسظامی) است. ایشا در ده سالگی درچه بزرگی داشتند. در این داستان می گوید که
چگونه به این مقام رسیده.
او در ده سالگی شب زنده دار و عبادت کننده ای بوده. یک شب مادرش از او درخواست خوابیدن پیش او می کند. آن شب حرف مادرش را رد نمی کند. یک دست در دستان مادر و یک دست زیر سر مادر گذاشته بود.دستان او خواب رفته بود. آن شب خوابش نبرد و به عبادتش نرسید.
مادرش یک لحظه بیدار شد و این تصویر را دید. از خدا خواست که در هر ماری مه می خواهد موفق باشد.
بعد از خواندن حکایت و معنی آن برگه های املا که سه شنبه امتحان دادیم را صحیح کردیم. هر کسی برگه امتحان خود را تصحیح کرد. این کار تا آخر زنگ اداه یافت.
با تشکر
تاریخ زنگ دوم ، 6 دی
به نام خدا
ابتدا با عکس زیر شروع کردیم. این عکس بسیار مهم است. در تصویر بردیا را زیر پای خود واسیران جلوی او هستند.
کروش پسری به نام بردیا داشته . بعد از فوت کوروش دعوایی بین حکومت ایجاد میشود . داریوش یکی از فامیل های دور کوروش بوده. داریوش ادعا می کند که باید بعد از کروروش او پادشاه شود. بردیا انسانی خوب و پادشاهی پاک بوده ، برای همین داریوش بردیا را کشت و به پادشاهی رسید.در تصویر این داستان نوشته شده.
بعد از چند مدت اسکند وارد می شود و به ایران حمله می کند. اسکند ایران را تصرف می کند. او در اوج قلمرو کشایی اش بیمار شد و مرد. پس از ان این سرزمین بین سرداران تقسیم شد. ایران به دست سلوکوس افتاد و سلسه ی سلوکیان تشکیل شد. سلسه اشکانیان بنیان نهاده شد و بیگانه ها را (سلوکیان) بیرون انداختند.
ساسانیان بعد از اشکانیان و آخرین حکومت در ایران باستان است.در این حکومت تازه به علامت های یک تمدن توجه شد . مخصوصا دین و عقاید مذهبی .
اشکانیان بیشترین دروه حکومت را داشتند.
باتشکر
سه شنبه 21 آذر زنگ اول
به نام خدا
استاد حضور و غیاب کردند.سپس چند تا از بچه ها رو صدا زدند تا صفحه 39 و 40 را بخوانند.بعد صفحه 38 را خواندند.هنگام خواندن بچه ها استاد فرمودند:آخَر یعنی:دیگری و آخِر یعنی:پایان.بعد از خواندن صفحه 38 استاد پیام قرانی این هفته را خواندند و راجبش صحبت کردند.
پیام قرآنی:زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا وَیَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ یعنی:
سپس صفحه 42 را بچه ها خواندند.بعد هم خود استاد صفحه 42 را خواندند.
زنگ دوم پنجشنبه حساب ۳۰ آذر
به نام خدا
آقای یادگاری ابتدای کلاس قرار بود که تمام تکالیفی که تا حالا انجام دادهایم ببینم که شامل: کتاب کار ، کتاب ریاضی ، سوالات گروهی فصل ۱ و ۲ ، آزمون جامعی که از ما گرفتن بخش پیشتازان ریاضی ، اما چون اثر بچهها پاسخنامه آزمون جامعی که از ما گرفتهاند را نیاورده بودند و آقای یادگاری وقتی فهمید به ما لطف کردند و تا روز دوشنبه یعنی چهارم دی ماه به ما وقت دادند تا تکالیف را کامل کنیم در وقت اضافهای که داشتیم اشکالاتی که بچهها از تکالیف داشتن را آقای یادگاری حل کردند و رفع اشکال کردند و حتی برای روز دوشنبه هم صفحات اول و دوم فصل شمارندهها را به ما گفتند که حل کنیم
مهارت چوب 3/10/1402
به نام خدا استاد کمی دیر آمدن.
وقتی که استاد وارد شد اول چوب ها را خالی کردیم راسیاتش خیلی زیاد بود بعد به ما گفتن که هر کس یک چوب بزرگ انتخاب کنید که با دعوا همراه بود نیانسری میگفت چوب من است پناهنده هم میگفت مال من است واستاد گفت تاوقتی کار آن دو تمام نشودما کاری نمیکنیم بلاخره آمده درست شد.
بعد استادگفت که باید یک جعبه بسازید وا با پیچ اای 18سانتی ما شروع کردیم کار کردیم تیم اول که تمامکرد تیم سلیمی بود وبعد من و ثانی
بعد استاد گفت که هر کس چوب خودش را بیاور وثانی چوب من را برد😭😭 ایتاد اندازه زد و وسایل را جمع کردیم وکلاس تمام شد
اوریگامی
سلام
ابتدا که وارد کلاس شدیم صبر کردیم تا استاد بیایند بعد از ورود وکمی صحبت کردن ایشون گفتند که امروز یک چیز خیلی مهم را در کارگاه اوریگامی یاد میگیریم به نام یایه پرنده نه بیشتر پرنده هارا ار این پایه درست میکنند یک سایت معرفی کردند کل دوستان عزیز بتوانند اونجا مرحله به مرحلهی ساخت اوریگامی هارا ببینند به نام
Petal fold اما جدا از بحث کلی ساخت پایه باید بگم ما اون چیزی که دنبالش بودیم وافسانه ها ازش تعریف میکردند را ساختیم یعنی اوریگامی درنا که من حالا برای شما مراحل را توضیح می دهم
۱.یک کاغذ مربعی برداشته
۲. اول از قطر کاغذ را تا میزنیم وبعید آن یکی قطر ، برگه را وارونه کرده ویک تا از وست میزنیم
۳. بعد به کاغذ باید یک تای وارونه به داخل بزنیم تا مربع شود
۴. بعد ضلع های پایینی را گرفته وروی وسط مربع میگذاریم (برای هر دوطرف)
۵. بعد مثلث به وجود آمده یه بالا را به سمت پایین تا میزنیم وباز میکنیم
۶. بعد از کنار لوزی که به وجود آمده است را باز میکنیم ویک تا به داخل میزنیم برای هر دو طرف تا شبیه نوک کلاغ شود
پایه ی ما ساخته شد شما میتوانید برای ساخت درنا به سایت بالا سر بزنید
یکشنبه زنگ اول 3/10/1402
امروز کلاسمان را بدون میز و نیمکت شروع کردیم و همه برروی زمین نشستیم. اقای ناصری شروع کردند به درس دادن درباره نشانه های بلوغ.مثل روییدن مو در زیر بغل و بین دو ران پا. دریاره ی خارج شدن مایع منی نیز صحبت کردند و گفتند که هر وقت برایتان این اتفاق افتاد غسل واجب است. و این اتفاق معمولا در خواب اتفاق می افتد. اقای ناصری بین حرف هایشان خاطره ای از دوره ی نوجوانی خود نیز میگفتند.و گفتند که اگر کسی قانونی را رعایت نکند 2 حالت است اینکه یا تذکر میدهید یا بی تفاوت رد میشوید و اگر تذکر ندهید دارید به خود و دیگران آسیب وارد میکنید. خلاصه که امروز کلاس پر از خنده بود.
زنگ دوم هنر 1402/10/3
استاد وارد کلاس شدند و با وضع فاجعه بار کلاس مواجه شدند که ناشی از کلاس عربی بود.استاد گفتند که سریع این میز و صندلی ها را سر جای خود بگذارید وقتی نداریم.بعد از اینکه بچه ها صندلی ها را در سر جای خود قرار دادند استاد بحث جلسه پیش را با کمی تغییر گفتند که ما باید برای نقاشی ها یک زاویه دید مناسب داشته باشیم.بهد از آ« استاد گفتند که حال یک ادمک را که در حال تیراندازی با تیر کمان است با همین نکته ها بکشید تا من کارهایتان را ببینم.بچه ها بعد از کلی وقت بلاخره نقاشی های خود را کشیدند و استاد به انها نکته هایشان را گفتند.استاد در زمان های پایانی کلاس در حال گفتن یک نکته بودند که زنگ به صدا در امد و بپه ها با شور و شوق زیاد وسایل خود را جمع کردند و از کلاس خارج شدند.
ممنون از شما خدا نگهدار