آزمون زندگی ۲۸ دی

امروز در ابتدا وقتی خواستیم وارد مدرسه بشویم در ابتدا باید کیف های خود را در ایوان می گذاشتیم و داخل می‌شدیم اما دفتر زندگی و خود کار خود را برداشتیم و به داخل آمدیم پس از پخش ایت الکرسی شروع به دادن امتحان کردیم امتحان ۴ سوال بود که فکر کنم بارم۵ نمره داشت که می‌توانستیم پاسخ سوالات را از دفتر زندگی ببینیم که برخی که نکات و جدول نوشته بودند خوشحال و برخی هم شرمسار بودند… سپس شروع به انجام فعالیت محور کردیم که بقیه نمره امتحان بود همه ما با ضریبی امتیاز گروه ها به اضافه ۵۰ تا امتیاز در ابتدا پول داشتیم سپس  آقای دوستی توضیح دادند که نقش ها شامل مذاکره کننده که خرید و فروش ها رو انجام میدهد و سخنگو که فقط او حق دارد باید با معلمین صحبت میکرد و در غیر این صورت منفی می‌خوردیم نفر بعدی حساب دار و فرمانده که لازم نبود به پیش آقای دوستی بروند و حساب دار توجه به سکه ها داشت و فرمانده بر گروه و در آخر کاتب که باید همه اتفاقاتی که در گروه می افتاد را می‌نوشت سپس شروع به فروش مکان به صورت مزایده کردیم که حدودا تا ۱۳ سکه هم یک مکان فروش رفت گروه ها به اتاق و مکان خود رفتند داستانی تحویل سخنگو داده و سپس باید داستان را می‌خواندیم که در مورد روز های مدرسه همت بود  چند تا مکان در داستان نوشته شده بود که باید می‌رفتیم می‌دیدم که کاغذ هست یا نه سپس به آقای دوستی می رسیدیم که آیا این مکان برای گروه ما است که آن را برداریم و ادامه داستان را بخوانیم سپس ادامه داستان را خواندیم دو فعالیت درباره داستان بود و دو فعالیت دیگر این بود که یک با سکه های خود ۲۰ دقیقه لپ تاپ را اجاره کنیم و به صورت تایپ شده ادامه داستان را بنویسیم که خب اگر بیش از زمان خود لپتاپ داشتیم باید برای هر دقیقه یک سکه می‌دادیم و یا اگر لپتاپ زمان بیشتری داشتیم میتوانیم به گروه دیگری بدهیم و سکه بگیریم همچنین می‌توانستیم وسایل خود را به گروه ها یا آقای رفعییایی بفروشیم سپس در آخرین فعالیت هم باید با وسایلی که مذاکره کننده خریده بود برای تزئین کلاس خود تلاش کنیم و در آخر بازمانده وسایل خود را بفروشیم در آخر هم وسایل را فروختیم و آقای دوستی نسبت به تمرین کلاس یک نمره دادند و سپس دو تکلیف دادن که یکی در همکلاسی گزاشته میشود و دومی اینکه باید مستند امروز را بنویسیم و در آخر هم فعالیت های که انجام دادیم فرمانده به آقای دوستی می‌دادیم و تزئینی که انجام دادیم برای کلاس می‌دیدند و امتیاز اضافه میکردند.

امتحان زندگی پنجشنبه ۲۸ دی ماه


به نام خدا

ما امروز برای امتحان زندگی ابتدا امتحان کتبی را داده که از ۵ نمره تشکیل شده بود و دفتر زندگی که آورده بودیم به ما گفتند مشکلی ندارد اگر که از دفتر هایتان در امتحان استفاده کنید و امتحان برای ما کمی راحت‌تر شد ولی تازه این بخش اول کار بود در امتحان دوم که ۱۵ نمره داشت به ما گفتن به صورت گروهی بشینیم وقتی که نشستیم در مورد امتحان یا کاری که باید انجام می‌دادیم توضیح دادن هر کسی در گروه نقشی را باید انتخاب می‌کرد و کارهایی که مربوط به آن نقش است را انجام دهد و حتی به ما گفتند که تمام امتیازهایی که در جدول زندگی جمع کرده‌اید را ما به صورت پول درآورده‌ایم تا اگر چیزی خواستید معاوضه کنید بتوانید و حتی ۱۵۰ سکه هم خودشان به ما قرض دادند بعد از آن آقای دوستی چند مکان که در مدرسه وجود داشت روی تخته نوشتن و ما باید آن مکان‌ها را می‌خریدیم بعد از آن به هر گروه برگه‌ای دادن و گفتند با رمز هایی که در این برگه هست برگه‌ای که قایم شده است را پیدا کنید و به من بگویید وقتی پیدا می کردیم و به آقای دوستی می‌گفتیم به ما برگه‌ای دیگر می‌دادند وقتی برگه دوم را خوانده‌ایم در آخر آن چند سوال پرسیده بود مانند اینکه ادامه داستان را در لپ تاپ بنویسیم و کلاستان را تزئین کننید و … آخر سر هم آقای دوستی مکان‌هایی را که در آن مستقر بودیم از ما می‌خریدند و بعد فرمانده گروه سوالاتی که جواب داده بودیم را به آقای دوستی دادند و دیگر امتحان تمام شده بود و باید به خانه برمی‌گشتیم.

امتحان زندگی پنجشنبه 28 دی ماه

امروز پس از ورود به مدرسه و احوال پرسی با دوستان اقای دوستی به ما گفت با خود کار و دفتر زندگی به سالن پایین برویم تا آزمون اغاز شود.درواقع امروز با روز های دیگر فرق داشت چون علاوه بر اینکه ازمون ساده بود کار های کردیم که بسیار خوش گذشت.

شرح این ازمون این بود که ما اول ازمونی نوشتاری دادیم و بعد از چند دقیقه استراحت بخش دوم ازمون اغاز شود. بخش دوم این ازمون به صورت گروهی بود.هرکس نقشی داشت،نقش هایی مانند کاتب،حسابدار،فرمانده،مذاکره کننده و سخنگو.زمان این ازمون هم حدود چهار ساعت بود.خلاصه هر گروه برای خود یک سری لوازم برای تزئین کلاس با توجه به سکه هایی که داشت خرید و در اخر ازمون ان کاردستی هایی را که درست کرده بودند را فروختند. در این میان همه ی کاتب ها میبایستندتمام اتفاقات که در گروه می افتاد را مینوشتند.

(پایان)

امتحان زندگی 1402/10/28

اول که من رسیدم به مدرسه دیگه کمکم امتحان داشت شروع میشد بچه ها آماده امتحان بودن برگه های امتحان پخش شد و بعد ۳۵ دقیقه به ما وقت دادند که ۴ سوالی که در باره مطالب کتاب درسی و دفتر زندگی بود نوشتیم.
بعد دو دقیقه استراحت دادن و بعد توضیحات قسمت بعدی امتحان را دادند و ما قلمرو تلاش را خریداری کردیم .
بعد از پیدا کردن مراحل شروع به نوشتن و انجام آن ها به صورت گروهی شدیم و بعد هر کس یک وظیفه ای را به عهده گرفته بود.
و بعد هم برای تزعینات وسایل خود را به فروش گذاشتیم و استاد از ما وسایلمان را خریدند و بعدهم امتحان سخت ۴ ساعده به پایان رسید و ما راحت شدیم.

(امتحان زندگی)

سلام

امروز امتحان زندگی‌ (تفکر) داشتیم

امتحان شامل دو بخش می شد

  1. امتحان کتبی

2.فعالیت های گروهی


اول ما امتحان کتبی را دادیم و بعد چند دقیقه ای استراحت کردیم

و بعد رفتیم سراغ فعالیت گروهی.

در سالن پایین گروهی نشستیم و آقای دوستی درباره امتحان گروهی توضیح هایی دادند. گفتند: ما نقش هایی به هر گروه می‌دهیم که باید اعضای گروه هر نفر یک نقش را انتخاب کند.  نقش ها مثل:فرمانده ،،مبادله گر.،،سخنگو و…که هر کدام از این نقش ها مسولیتی هم دارد.

وبعد گفتند:ما به هر گروهی سکه می دهیم که باید با استفاده از این سکه ها کار هایی انجام دهد. و بعد آقای دوستی نام قلمرو ها را روی تابلو نوشت و به مزایده گذاشت.


بعد گروه ها رفتند به قلمرو های خود و آقای دوستی برگه هایی به ما دادند که باید هر گروه داستان برگه را می خواند و رمز های نهفته پیدا می کرد و بعد برگه ای را که در مدرسه جای گذاری شده بود پیدا می کردیم،، وبعد گروه ها کم کم برگه ها را پیدا کردند. وقتی برگه ی دوم را پیدا کردیم کار هایی به ما گفته بود که باید انجام دهید  مثل.تزیین کردن کلاس.و… که ما باید با استفاده از سکه هایی که داشتم وسایل لازم را می‌گرفتیم.و شروع به کار می کردیم .


بعد از این که کار ما تمام شد آقای دوستی آمدند که قلمرو ها و وسایلی را که  گرفته بودیم را از گروه ها بخرند .

(خدا نگهدار )

به نام خدا

 

امروز در امتحان زندگی دو بخش داشتیم، بخش اول یک برگه بود که باید به چهار سؤال آن پاسخ می دادیم و بخش دوم که شبیه به یک بازی بود.                  یک کار گروهی که تقریبا تا ساعت ۱۲ طول کشید.                                              در این امتحان به ما ۱۵۰ سکه به علاوه چند سکه دیگر که از امتیازات کار هایمان در طول ترم بود دادند و ما باید طبق موقعیت های مکانی که در یک داستان نوشته شده بود برگه هایی پیدا میکردیم و به آقای دوستی می دادیم ایشان هم ادامه داستان و سوالات و کار هایی که باید می کردیم را به ما می دادند.             هر گروه باید بین اعضای خود این نقش ها را تقسیم می کرد

فرمانده: مسئول مدیریت و تصمیم گیری های گروه

حسابدار: مسئول حساب کتاب و مدیریت سکه های گروه

سخنگو:مسئول سوال پرسیدن از معلم یا گفتن موقعیت مکانی

مذاکره کننده : مسئول تهیه وسایل مورد نیاز گروه و خرید و فروش

کاتب: مسئول نوشتن اتفاقات و عملکرد های گروه

در آخر هم هرگروه برگه های جواب را به همراه تزئینات به آقای دوستی می داد.

و طبق آن نمره دریافت می‌کرد.

امتحان زندگی ترم اول

ما که نمی‌دانستیم امتحان زندگی چجوری است با استرس به مدرسه رفتیم اولین امتحان کتبی بود و می توانستی دفتر زندگی را باز کنی، امتحان تمام شد و بعد از استراحت  اندکی امتحان دوم شروع شد آقای دوستی چگونگی برگزاری و کار هایی را که باید می کردیم را گفتند (امتحان نوشتنی نبود و کار عملی به حساب می آمد) اول هر گروه با سکه های که داشت مکانی را برای خود خرید و در آنجا مستقر شد . بعد سخنگوی هر گروه  برگه اول را گرفت آن را خواندیم و به دنبال برگه ی پنهان شدیم آن را پیدا کردیم و برگه دوم را گرفتیم در آخر برگه دوم کارهایی گفته بود و باید آنها را انجام می‌دادیم، آنها را انجام دادیم و بعد قلمرو خودمان را تمیز کردیم و امتحان به خوبی تمام شد … دوستدار شما محمد صادق اله یاری

امتحان زندگی پنجشنبه 28دی

وقتی وارد شدیم گفتند یک جامدادی و دفتر زندگی بیاورید و بقیه را بیرون بگذاریم . مرحله ی اول این ازمون کتبی بود یک برگه بود که 4 سوال داشت در بعضی سوال ها بعضی هایش به دفتر زندگی نیاز داشت بعد که نوشتیم 10 دقیقه استراحت کردیم بعد مرحله ی دوم ازمون را انجام دادیم گروهی نشستیم و اقای دوستی امتحان را توضیح دادند سکه ها امتیازات ما  گروه ها بودند که با ضریبی با این سکه ها تبدیل شده بودند با این سکه ها  خرید و فروش قلمرو و وسایل و … انجام می شد.5نقش دادند که هریک از اعضای هر گروه یک نقش را بر عهده گرفت فرمانده، هدایت گروه و حسابدار مامور مراقبت از سکه ها  و کار های مالی گروه کاتب گزارش کار های گروه و سخنگو راه ارتباطی بین معلم و اعضای گروه و مذاکره کننده مسول خرید و فروش گروه ، نقش ها بودند. بعد 10 مکان را  روی تابلو نوشتند و به صورت مزایده مکان ها را به گروه ها فروختند. هر گروهی مکانی را که خریده بود به عنوان قلمرو در آن مستقر شد. به هر گروه یک برگه داستان نیمه کاره دادند که در آن کد هایی به صورت موقعیت مکانی بود که در آن مکان ها به شعاع یکی دومتر برگه ای بود که مجوز ادامه ی داستان هر گروه بود. برگه ی مجوز هیچ گروهی با گروه دیگر یک جا نبود. بعد از کلی جستجو همه ی گروه ها برگه ی دوم را گرفتند اخر آن برگه چند فعالیت  و سوال بوذ که باید آن ها را انجام می دادیم یکی از آن ها تایپ کردن ادامه ی متن با لپ تاپ بود که باید لپ ناپ را اجاره می کردیم  و در بیست دقیقه این کار را انجام می دادیم.یکی دیگر درست کردن تزییناتی برای کلاس بود که برای خرید وسایل نیاز به خرید بود بعد در آخر  آقای دوستی قلمرویی که خریده بودیم را خریدند.دوباره همه جمع شدند و فرمانده ها دستاورد های هر گروه را به آقای دوستی نشان دادند.

امتحان زندگی چهارشنبه 1402/9/22

امروز برای امتحان همه داشتند می خواندند و تمرین های زیادی می کردند یا بهتر است بگویم دیروز می خواندند و تمرین می کردند.بعد از این که همه ی بچه ها در مدرسه حضور پیدا کردند،اقای اخوان جای نشستن پچه ها را برای امتحان زندگی مشخص کردند.روز قبل از امتحان استاد گفته بود که امتحان خیلی سخت است.بعد از این که وقت امتحان کتبی تمام شد و معلم ها برگه ها را از بچه ها گرفتند گفتند که ما به صورت گروهی بنشینیم تا به ما برنامه ی 3 ساعته ی خود را توضیح دهند بعد از این که کل برنامه را به ما توضیح دادند گروه ها برای خود یک قلمرو خریداری کردند و بعد از همه ی خریداری ها گروه ها برگه ی اول خود را گرفتند وبه سمت قلمروهایشان رفتند.بعد از این که گروه ها برگه ی داستان خود را مطالعه کردند به جست و جوی برگه های دوم رفتند.البته برای انجام هرکاری اقای دوستی پست های حسابدار،فرمانده،مذاکره کننده،سخنگو و کاتب را مشخص کرده بودند.بیشتر گروه برگه ی دوم را پیدا کرده بودند و به انجام عملیات های داخل برگه ی دوم مشغول بودند.تا بتواندند کار خود را تمام کنند البته گروه ها برای پیش بردن بعضی از کار های به وسایلی نیاز مند بودند و باید ان را از اقای رفییایی می خریدند ولی می توانستیم از گروه های دیگر هم ان وسیله را بخریم.ما زمانی که در قلمرو ی خود بودیم باید کارهایی مثل زیبایی قلمرو انجام می دادیم تا بتوانیم امتیاز و نمره ی بیشتری بگیریم.زمانی که امتحان داشت به پایان می رسید اقای دوستی گفت که اگر کسی چیزی برای فروش یا تزیینات دارد بیاید و به من بفروشد تا به ان امتیاز اضافه کنیم.زمانی که امتحان به پایان رسید اقای ذوستی قلمرو ها را از گروه ها خریداری کردند و به انها امتیاز نهایی را اعلام کردند.

 

ممنون از نگاهتون

به نام خدا
سلام.به مدرسه که آمدیم دم در ورودی به ما گفتند که با مداد و دفتر زندگی وارد شوید.بقیه وسایل را در حیاط بگذارید.خیلی سریع صوت قرآن پخش شد و برگه امتحان کتبی را به ما دادند.یک صفحه بود.زمان امتحان هم 35 دقیقه بود.بعضی از سوالات نیاز به دفتر زندگی داشت.مرحله اول آزمون به اتمام رسید.پس از کمی استراحت همه در سالن نشسته بودیم و آقای دوستی روش امتحان رو توضیح دادند.این امتحان گروهی بود.باید کار عملی می کردیم.آقای دوستی 5 اسم رو روی تابلو نوشتند:(فرمانده،کاتب،مذاکره کننده،سخنگو و حسابدار).باید این نقش ها رو بین افراد گروه تقسیم می کردیم.هدف از این کار در آوردن سکه بود.هر گروهی تلاش می کرد تا بتواند بیشترین سکه را در بیاورد.بعد هم 10 مکان را روی تابلو نوشتند که باید هر گروه یکی از این مکان ها را میخرید.این را هم بگویم هر گروهی از قبل مقدار سکه ای داشت.استاد یک برگه را به هر گروه دادند که نیمه تمام بود و می بایست با توجه به اطلاعات برگه به نیمه دوم برگه که در جایی مخفی بود می رسید.در برگه دوم چند تا کار بود که باید هر گروه انجام می داد.
1-روی برگه داستانی نیمه تمام نوشته بود که ما باید آن را کامل و در لب تاپی که اجاره می کردیم ثبت بکنیم.
2-درست کردن تزئینات برای کلاس که می بایست وسایل مورد نیاز را با سکه می خریدیم.
در آخر دوباره آقای دوستی سر مکان گروه ها رفتند و آنجا را بر اساس ارزشش می خریدند.بعد دوباره جمع شدیم تا هر گروهی دست آورد های خود را به آقای دوستی نشان بدهد.