زنگ مطالعات 1402/8/20

به نام خدا
امروز وقتی اقای دوستی وارد کلاس شدند درباره مجلس و سه قوه توضیح دادند و بعد گفتند که این سه قوه چه ربطی به یک دیگر دارند و هر یک چه وظایفی دارند. بعد از درس استاد برگه های امتحان ابان ماه را دادند و گفتند که هر کسی را صدا میزنم بیاید و برگه شو بگیره و بعد هرکس که عتراضی دارد بیاید و بگوید. در کلاس فقط یک بیست داشتیم که ان هم امیر علی شیران بود. هر کسی حتی به اشتباه شکایت میکرد. بعد از ان بچه ها نفهمیدند که زنگ خورد و حتی بیشتر انها به زنگصبحانه نرفتند تا شکایتشان را به اقای دوستی بگویند. بعد از زنگ اقای اخوان بچه ها را ازکلاس بیرون کرد و بعد اقای دوستی هم ازکلاس خارج شدند. . پا یا ن

زنگ اول مطالعات 1402/8/6

امروز اقای دوستی وارد کلاس شدند و نمرات برتر امتحان هفته پیش را گفتند. بعد هم شروع به دادن برگه های امتحان شدند. و گفتند به همه شما نیم نمره اضافه تر میدهم. بعد از دادن برگه ها بچه ها شروع به گفتن شکایتشان درباره امتحان هفته پیش شدند. اقای دوستی گفت هر کسی شکایتی دارد زنگ تفریح بیاید پیش من و بگوید. بعد هم شروع به تدریس کردند و صفحات 9*10* 11و 12 را چون که تدریس نکرده بودند تدریس کردند. و از بچه ها پرسیدند که اگر که قانون وجود نداشت چه اتفاقی در جامعه می افتاد و بچه ها نظرشان را گفتند واستاد گفتند که چون وقت نداریم متن درس را نمی توانیم بخوانیم وبعد زنگ خورد و همه از کلاس خارج شدند.

با تشکر

شنبه زنگ مطالعات 1402/7/29

به نام خدا : امروز قرار بود که اقای دوستی از درس یک و دو امتحان بگیرد . وقتی وارد کلاس شدند چند صندلی که بیرون از کلاس بود را اوردند و چند نفر روی این صندلی ها نشستند. اقای دوستی برگه های امتحان را پخش کرد و گفت که 50 دقیقه فرصت دارید و بعد از 30 دقیقه تقریبا همه نوشتند و اقای دوستی گفت کسانی که تمام کردند بروند در حیات من و چندتا از بچه ها رفتیم پینگ پنگ بازی کردیم. اقای دوستی صدایمان زد و گفت بیایید سر کلاس و ما رفتیم سر کلاس و شروع به حل کردن سوال های امتحان شدیم و اقای دوستی جواب تمام سوالات را گفتند و در کلاس همهمه بر پا شد و بعد زنگ خورد.

روز شنبه 1402/7/15 زنگ اول مطالعات اجتماعی فرزاد صادقی

شنبه1402/7/15 آقای دوستی وارد کلاس شدند و گفتند که شدند و گفتند که چه کسی می‌تونه درس قبلی را توضیح بده و چند نفر دست گرفتند و آقای دوستی چهار نفر از جمله من رو صدا زد و درس را پرسید. بعد از این رفتیم سراغ درس و من از روی درس خواندم. و آقای دوستی سوال های اون صفحه را گفت و ما در دفتر نوشتیم. و گفت که ما از درس عقب هستیم زود تر بخوانید تا برویم سراغ درس ۲ چون که آقای دوستی گفتند که وقتی درس ۱و۲ تمام شود از این دو درس امتحان داریم . و بعد کمی از درس ۲ را درس دادند و گفتند که سوال های صفحات را بنویسید . و بعد زنگ خورد.

 

باتشکر پایان