حسین سلیمی . 1403/01/13 . مستند زندگی
مستند شامپانزه ها
- یک شامپانزه به نام آشکار بود که خیلی شیطون بود او با مادرش در قبیله ی 35 نفری که یک خانواده را تشکیل می دادند زندگی می کردند .
- او یک پدر بزرگ 50ساله هم داشت . آن قبیله یک فرمانده هم داشت که به کسایی که می خواستند جای آن را بگیرند بها می داد .
- هر میمون هم در زندگیش یک بار روز استقلال داشت . اسکار روی مادرش می نشست تا به رستوران بروند . آنها به یک منطقه ای رفتند که برای میمون ها منطقه ی نبرد بود .
- آنها باید آنجا آرام باشند . میمون ها دنبال این بودند که نبرد را برنده بشوند تا درخت فندق بکارند .
- آنها برای شکستن فندق از چوب و سنگ استفاده می کنند .
- آنها یک مراسمی دارند که میمون ها دور هم جمع می شوند و سنگ ها را خرد می کنند . برای دسته ی فردی باران بد است چون میمون ها از خیس شدن بدشان می آید .