شنبه ۱۸ فروردین زنگ اول زندگی گروه ۱ حسین جان نثاری

استاد گفتند بعد از صحبت من به صورت گروهی بشینید  صحبت استاد که تمام شد مابه صورت گروهی نشستیم و استاد گفتند  که باید باغچه های زندگی را درست کنید چون دیگر فرصت زیادی ندارید و باید چند تا چیز بکارید چون فرصت ازمون و خطا را نداریم و استاد گفتند صیفی جات را هم می توانید بکارید بعد استاد گفتند برای این کار یک برگه A4 بردارید و دوقسمت کنید قسمت اول مشکل ها را بنویسید و بگویید که ان چطور حل می شود مثلا با خرید یا درست‌ کردن و بنویسید که چه کسی آن کار را انجام می دهد چون دفعه قبلی بعضی نفرات کار را بر دوش دیگران می گذاشتند و هر کس یک وظیفه دارد و اگر یک کسی به وظیفه خود عمل نکرد و یکی از اعضای  گروه آن را انجام داد امتیاز بیشتری می گیرد مثل ارائه ها که بعضی ها امتیاز بیشتری گرفتند و قسمت دوم را یادم نیست ولی فکر کنم گفتند که خرید ها را بنویسید

خلاصه فیلم شامپانزهحسین جان نثاری

یک روز شامپانزه ای به نام اسکار به دنیا امد ان ها یک رهبر داشتند که به ان ها می گفت کجا ها غذا است بعد گروه دشمن ان ها را محاصره می کنند و گروه اسکار فرار می کنند فصل رسیدن فندق ها رسیده پس ان ها می روند که فندق ها را بخرند و بعد از استراحت وقت رسیدن یک میوه ی دیگست و دوباره مرن که ان میوه را هم بخرند و برای غذای بعدی میروند که یک جور میمون های کوچک را شکار بکنند بخرند و بعد از کشیدن نقشه ان ها را شکار می کنند و می خرند  بعد پلنگ ها می ایند و ان ها مجبور می شوند که بالای درخت بخوابند فردا صبح ان ها پیش درخت بادام می روند و بادام های ان ها را می خرند  و در حالی که باران م بارد گروه رقیب به انها حمله می کنند و گروه انها از هم می پاشد  و اسکار  گم می شود  بعضی از دوست های اسکار به دست پلنگ کشته می شود بعد اسکار به یک دسته مورچه میرسد و یاد میگیرد که چطور ان ها را بخورد ولی اسکار عقب می ماند و ان ها را نمی خورد  ان میرود که یک مادر جدید پیدا کند اسکار با پیروی از فردی می تواند غذا بخرد و بعد فردی اسکار را به فرزندی قبول می کند و اسکار هر کاری که فردی می کند را تقلید می کند فردی چون رهبر گروه بود مجبور بود به کار های گله برسد اسکار داشت والدین دوم خود را هم از دست بدهد و بعد از ان گروه رقیب حمله می کند گروه فردی نمی تواند فرار کند پس می جنگدو گروه فردی پیروز میشود  و دیگر گروه رقیب مزاحم ان ها نمی شود

امروز شنبه ۵ اسفند زنگ سوم فیزیک هفتم هدف گروه ۱ حسین جان نثاری

امروز قرار بود هر گروه روزنامه دیواری خود را تحویل بدهد البته  همه گروه ها روزنامه دیواری را درست نکرده بودند   و فقت چند گروه بودند استاد اول روزنامه دیواری ها را از بچه ها تحویل  گرفتند بعد نوبت گروه بعدی شد که قرار بود درس ان برق آبی  را درس بد هد البته آین گروه  درس اشتباه را درس داد  چون  درس برق امواج را دادند اما درس مربوط بود ان ها در باره دستگاه های  پارا میس توضیح دادند که از موج دریا ها انرژی تولید میکرد و دست گاه های موج درست کن که از ۲ جنبه مفید اس ۱ برای دریاچه های مصنوعی که موج ندارند موج درست می‌کند که از آن جا هم بتوانیم  انرژی تولید کنیم ۲ آن جا که موج ندارد اما به کمک آن ها می‌توانیم از آن جا برای تمرین  موج سوار ها استفاده کنیم بعد از تمام شدن ارائه  اقای صیاد زاده خودشان درس برق آبی را درس دادند و چند فیلم مربوط به آن را برای ما گذاشتند

امروزشنبه ۵ اسفند زنگ اول زندگی گروه ۱ هدف حسین جان نثاری

امروز قرار بود مثل جلسه های قبل یک گروه یکی از درس های تفکر و سبک زندگی رل بدهد  این گروه درس حکایت تربیت را دادند آن ها اول کلاس از بچه ها پرسیدند که آیا کسی داستان  اصحاب کهف  را بلد است همه ی بچه ها دست گرفتند اول یکی از بچه ها گفت بعد ساکت کامل تر آن را گفت  و بعد ان خود آن گروه داستان را یک بار گفتند و یک فیلم در این باره گذاشتند   در این فیلم می‌گفت که تعداد آن نفرات ۷ نفر بوده و برای نجات از دست شاه از شهر خود فرار کردند و برای اینکه سر بازان شاه آن ها را پیدا نکنند آن ها به داخل غار رفتند سر بازان که فهمیدند که ان ها داخل غار هستند برای غار دیوار کشیدند و آن ها به خواب رفتند البته آن ها هم یک سگ داشتند که‌پیام درس مربوط به همین سگ است این سگ که با کسان خوبی رفت و آمد میکرد مقام با لایی نزد خدا داشت

و از این درس نتیجه می گیریم  که همنشین خیلی مهم است  و در کلاس درباره شعر زیر که مربوط به درس است هم صحبت کردیم

عاقبت گرگ زاده  گرگ شود

۱۴ بهمن شنبه زنگ اول زندگی حسین جان نثاری

استاد گفتند از برگه دفتر چه یاد داشت ۱ برگه بکنید در ان برگه قرار بود استاد ۲ سوال بگویند اول سوال ۱ را گفتند و گفتند می بینید که سوال بعدی چقدر به سوال بعد ربط دارد سوال اول این بودکه هر کس از نظر خود موفق ترین کسی که می شناسند کیست بچه ها دست گرفتند و استاد از همه پرسیدن بعضی از گزینه های بچه ها پیامبر یا ۱۴ معصوم بود البته باید دلیل هم می اوردند بعد از این سوال ۲ این بود که شما جای همان موفق ترین کس هستید و به گذشته برگشتید و رئیس جمهور یک کشور مثل ایران هستید وزیر شما از بحران برای شما می گوید شما برای رفع از ان یا باید نیروی نظامی کشور یا پزشک های کشور خود را اخراج می کردید کدام را انتخاب می کنید البته استاد برای اینکه حواس بچه ها پرط نشود گفتند صندلی ها را بچرخانید و نصف کلاس پزشک و دیگری پلیس و هر دو گروه با هم بحث کردند اخر کلاس استاد گفتند هر دو مهم است ۲ نعمت است که ارزش ان ها نزد مردم ناشناخته است سلامتی و امنیت

ازمون زندگی گروه ۴

ازمون زندگی از ۲ بخش کتبی و عملی تشکیل شده بود امتحان اول که کتبی بود و از ۴ سوال تشکیل شده بود و وقت ان ۴۵ دقیقه بود همه ی بچه تا برگه را گرفتند گفتند این امتحان خیلی سخت است و ما نمی توانیم بنویسیم اما این امتحان فرق می کرد در این امتحان میتوانستیم دفتر را باز کنیم البته کسانی هم بودند که دفتر زندگی را نیاورده بودند و بیچاره شدند سوال اول این بود که ۶ ابان در کلاس چه اتفاقی افتاد البته کسانی هم که ان روز غایب بودند نمی دانستند چه کار باید کرد اما اقای دوستی گفتند نباید ان روز غایب می کردید اما شما ها به جای ان روز یک روز دیگر را بنویسید البته نمره ی کامل را هم نمیگیرید وقت تمام شد و استاد برگه ها را گرفتند بعد از استراحت همه در سالن جمع شدیم اقای دوستی درباره بخش دوم امتحان گفتند این امتحان گروهی است و این امتحان شبیه یک بازی بود در این امتحان هر کس باید ۱ نقش یا گروه هایی که ۴ نفره بودند یک نفر ۲ نقش را انتخاب میکرد نقش ها کاتب فرمانده مذاکره کننده حساب دار و سخن گو بود نقش کاتب این بود که اتفاقاتی که می افتد را بنویسد اما اتفاقات مهم. مذاکره کننده وسایلی که برای امتحان نیاز داشیم را میخرید فرمانده نظارت بر کار های اعضای گروه حساب دار برسی دخل و خرج سخن گو اگر با استاد کاری داشتیم یا راهنمایی که با کثر امتیاز بود را از استاد می پرسید و هر فرد فقت وظیفه خود را باعمل میکرد مثال اگر کس دیگری به جز سخن گو از استاد سوال می پرسید ان گروه منفی میخورد
در این امتحان امتیاز هایی که از اول سال جمع کرده بودیم و امتیاز های غرضی که ۱۵۰ تا بودند جمع شده بود و مثل پول بود اول به ما یک برگه دادند از اول باید یک قلمرو می خریدیم که گروه ما گران ترین ان ها را خرید بعد ان به ما یک برگه دادند که در راهنمایی هایی که در برگه بود ما می توانستیم برگه دوم را پیدا کنیم که در ان به گفته بود گه باید چه کار کنیم بعد از تمیز کردن قلمرو و انجام دادن کار ها ی در برگه باید وسایلی که خریده بودیم را می فروختیم تا امتیاز های خرج شده جبران شود البته هیچ یک از گروه ها نتوانست از امتیاز های اولیه گروه خود امتیاز بیشتری جمع کند

12دی سه شنبه زنگ 2 قرآن حسین جان نثاری گروه 4

استاد گفتند صفه ی60 را بیاورید ردیفی بچه ها را صدا کردند واز ان ها روخوانی پرسیدند بعد از تمام شدن صفه60 گفتند صفه ی 61 را حل کنید بعد از حل کردن استاد دانه به دانه از بچه ها معنی ر پرسیدند
و بعد از اینکه صفه ی 61 را پرسیدند گفتند صفه ی62 را حل کنید بچه ها با استفاده از لغات صفه ی قبل جمله ها را را معنی کردند این دفعه استاد 2 درس را درس دادن فکر کنم برای امتهان این کار را کردند بعد از اینکه صفه ی اول درس بعدی ک صفه ی 63 بود را خواندند و صفه ی بعدرا استاد هر یک ایه ایه میخواندند و بچه ها تکرار میکردند برای اینکه روخوانی بهتری داشته باشند بعد از این کار استاد روخوانی را از بچه ها پرسیدند چند بار کل صفه را پرسیدن در بار های چندم چون بچه ها حواسشان نبود همان اشتباه های قبلی بچه ها را تکرار کردند و دوباره 2 صفه ی بعدی که معنی کلما بود را پرسیدند و در اخر کمی در مورد امتهان گفتند

چهار شنبه ۲۹ آذر زرنگ اول ادبیات هدف حسین جان نثاری

اول کلاس استاد گفتند دفتر و کتاب را روی میز بگذارید بعد درمورد نکته هایی گفتند در امتهان دی از امتهان های قبل سوال می اید و خوارزمی تا فردا وقت دارید هفته ی بعد روخوانی املا پرسیده میشود استاد گفتند معلوم نیست چهار شنبه یا سه شنبه ولی باید امادگی برای سه شنبه داشته باشید روخوانی از صفحات ۳۰ ۳۹ ۴۰ ۵۰ ۶۴ و املا از ۳۰ تا ۶۴ برای تمرین املا اولروخوانی را تمرین کنید چون روخوانی جزو حافضه ی تصویری دراملا است و برای شب امتهان نگذارید باید با فاصله ی دو با دو بار بخوانید ۲ روز نزدیک هم و بعد روز اخر املا کار کنید و معنی کلمات هم بخوانید و گفتند دفتر و کتاب را روی میز بگذارید بعد چون جلسهی قبل انلاین بود از بچه ها مشکلاتشان را پرسیدند و حل کردند و گفتند ندا ای یا ایها و آ چسبیده به اخر کلمه مثل سعدیا و خدایا

چهار شنبه ۲۲ آذر زنگ اول فارسی

قرار بود امروز یک امتهان جامع داشته باشیم برای همین استاد جلسه قبل نمونه سوال برای تمرین به عنوان تکلیف به ما داده بودند وگفتند در دفتر بنویسید ویا بهتر است پیرینت بگیرید واگر پیرینت میگیرید باید در دفتر بچسبانید که گم نشود چون کلاس انلاین بود استاد نمی توانستند تکلیف ها را چک کنند پس تکلیف راتا ساعت 4:30تمدید کردند بعد از ان استا در کلاس صفحه ۵۸ یعنی درس هفت علم زندگانی بیت های ان را معنی میکردند و از بچه ها میخواستند اول جمله ها را مشخص کنند بعد جمله را مرتب کنند بعد فعل را مشخص کنند و بعد نخشی که از همه اسان تر است را مشخص کنند و ان نخش متمم اس چون با حرف های اضافه به راحتی میتوان ان ها را پیدا کرد و این درس در باره بچه کبوتری بود که پرواز کردن را خیلی دوس داشت وبعد مادرش به او میگوید پرواز واسه ی تو زود است ودر اخر هم مادر از تجربه هایش برای کبوتر میگوید

امروز ۱۶ اذر درس ادبیات حسین جان نثاری

استاد برای تکلیف چندجمله برای نقش های فعل مفعول نهاد فعل حرف اضافه دادند واستاد در کلاس به رفع تمرین هایی که بچه ها در خانه انجام داده بودیم پر داختند جمله ها عبارتند از
الف رزمند گان دشمن را از خاک ما بیرو ن انداختند
ب همه ی معلم ها بچه هارا دوست دارند
ج ایرانیان خدمات زیادی به اسلام نمودند
د ما دیروز به مدرسه نرفتیم
در جمله الف رزمندگان نهاد. دشمن مفعول. از حرف اضافه خاک متمم بیرون اندا ختند فعل
در جمله ب همهی معلم ها نهاد بچه ها مفعول دوست دارند فعل استاد گفتند همهی جمله ها متمم ندارند
در جمله ج ایرانیان نهاد خدمات زیادی مفعول به حرف اضافه اسلام متمم نمودند فعل
در جمله د ما نهاد به حرف اضافه مدرسه متمم نرفتیم فعل و استاد یکی یکی بچه هارا وسل کردند و نقش هارا از ان ها پرسیدند و در اخر برای غافلگیر کردن بچه ها استا ۲ جملهی دیگر هم به ان ها داد