شنبه ۷ اردیبهشت

به نام خدا

امروز در کلاس زندگی وقتی آقای دوستی اومدند شروع به صحبت کردن کردند و بچه ها دوباره صلوات فرستادند و شعر خواندند که آقای دوستی گفتند این کار حرام هست و آقای صادقیان برگاش ریخت:/

سپس استاد که قرار بود چرک نویس ها رو ببینند دیدند و کسایی هم که فرستادن رو گفتند و کسایی هم که نفرستادن رو گفتند بفرستید سپس اسم باغچه زندگی اومد قاعدتاً بچه ها گریه و زاری کردند ولی خب استاد لیست به دست رفتند پایین دونه به دونه گروه ها رو دیدند و بچه ها دعوا میکردند (از جمله گروه خودم که میگفتند تو به هیچ دردی نمیخوری منم میگفتم تو به چه دردی میخوری وخلاصه بعضیام که فیزیکی دعوا کردن)

به همه گروه ها از ۱۰ نمره دادن و در آخر هم به گروه هایی که کم کاری کردند گفتند برید و یه فعالیتی داخل کلاس بکنید تا جبران بشه 

حساب زنگ چهارم 20 اسفند

امروز هم استاد فقط درس دادند و هیچ اتفاق خواستی نیفتاد به جز اینکه گفتند تکلیف عید داریم که خب خیلی مهمه خیلی خیلی ولی خب دیگه باید بنویسیم گفتند که این تکلیف کار با نرم افزار است حالا چه نرم افزاری؟ گفتند پنج شنبه میگند

خالا چیه خدا میدونه

فعلا خدافس

دوشنبه زنگ دوم 1402/12/21

امروز اقای اخوان گفتند به دلیل اینکه این جلسه کار زیاد داریم تکالیف را خودم چک می کنم و سریع از فرزاد صادقی خواستند تا تکلیف جلسه قبل را خودش یکبار انجام دهد بعد از تمام شدن برنامه استاد اشتباهاتش را گفتند و نمره اش را گذاشتند در ادامه پی دی اف کتاب ریاضی را باز کردند یک سوال را انتخاب کردند و ان را حل کردند و گفتند که برنامه ای داخل دفتر خود بنویسید که کامپیوتر بتواند این مسئله را حل کند و بعد حدود 15 دقیقه وقت دادند بعد برگه هارا گرفتند و خودشان توضیح دادند که باید چه کاری انجام میدادی حدودا 15 قیقه مانده به کلاس بود که استاد گفتند امروز درس جدیدی داریم یکی دیگر از خانه های فلوروگریتم را به نام شرط درس دادند و تکلیف دادند که برنامه ای بسازیم که نام کاربری و کلمه عبور را بخواهد و با توجه به اطلاعاتی که دارد بفهمد نام کاربری یا رمز عبور درست است یا نه این را گفتند و زنگ پایان کلاس به صدا در امد

اجتماعی زنگ اول اسفند

امروز اقای دوستی وارد کلاس شدند شروع به دیدن برگه مدریت زمان ودفاتر زندگی کردند و کسانی که دفتر نیاورده بودند ۲ منفی کسانی که ننوشته بودند ۱ منفی و کسانی که نوشته بودند ۱ مثبت گرفتند دفتر کلاسی پر از…شد بعد از ان گروه ۴ با مدیریت اقای صادقی شروع به ارائه زندگی کردموضوع انها ارتباط گرفتن و اداب معاشرت بود اندکی در باره کاربر گیرنده وفرستنده در فضای مجازی صحبت کردند به عنوان مثال واکنش، کاربر گیرنده به پیام فرستند ومحتوا پیام فرستنده بعد اقای دوستی هم در اخر کار کمی از فواید این موضوع صحبت کردندو گفتند برقراری ارتباط با دیگران چه فواید بسیاری دارد .

 

انگلیسی / زنگ دوم / 19 بهمن

| سلام |

امروز اقای مهری نیامده بودند و کلاس های انگلیسی را اقای اخوان اداره می کردند. از کلاس امدیم بیرون و به پایین رفتیم  گروه الف هم با ما ترکیب شدند.

اقای اخوان فیلیمی را گذاشتند که ما باید به ان گوش میدادیم و کلمات انگلیسی که می فهمیدیم را داخل برگه ای نوشته و من معنی ان هم می نویسیم. این کار برای قوی شدن لیسنینگ بود.

اما مفهوم ای انیمیشن این بود که دختری در افغانستان بود که پدرش بخاطر نگه داری بعضی از کتاب ها زندان رفت. انها بدون مرد یا پسری بیرون از خانه نمی توانستند بیایند. مادرشان همین گونه کتک خورد و باعث شد که دختره مو هایش را کوتاه و به مادر کمک در بیرون از خانه کار کند و چیز های لازم خانه را برای انها خریداری کند. انها در ان شرایط نه می توانستند که اب مصرف کنند و نه غذایی تهیه کنند.

دوشنبه 20 فروردین، زنگ اول

به نام خداوند بزرگ و مهربان. سلام دوستان. من امیرمحمد سعادتمند هستم و خیلی خیلی خوشحالم که شما مستند سازی بنده را میخوانید.

امروز، دوشنبه، زنگ اول استاد معتمدی(به جای استاد فیروزنیا)وارد کلاس شدند. استاد معتمدی اول از همه خود را معرفی کردند(چون که ما تا حالا با این استاد کلاسی نداشتیم). بعد از همه استاد فرمودند که ما ها کتاب را در بیاوریم تا درس جدید را شروع کنیم. خیلی از بچه ها چون استاد فیروزنیا گفته بودند بعد از عید آزمون میگیرمف سراغ آزمون را از استاد معتمدی میگرفتند…استاد هم در جواب به بچه ها گفتند که استاد فیروزنیا به من گفتند که فعلا به شما ها درس بدهم و هفته دیگر خودم آزمون را از بچه ها میگیرم. بچه ها به محض شنیدن این حرف خیلی خوشحالی کردند. استاد یکی از بچه ها را صدا زندند و گفتند که درس را شروع بکن. در حین اینکه یکی بچه ها داشت درس میخواند، استاد معتمدی روی تابلو چندین خط در مورد هضم غذا در معده نوشتند…بعد یکی از بچه ها را صدا زدند که بیاید پیششان. بعد گفتند که دندان هایت را نشان بده. وقتی کهه نشان داد، استاد همه دندان هارا به بچه ها یاد دادند و گفتند. بعد از آن هم زنگ تفریح خورد.

امیدوارم که از مستند سازی بنده خوشتان آمده باشد. خدانگهدار.

زنگ سوم یکشنبه 19فروردین 1403

از دیروز به ما گفته بودند که کتاب کار بیاوریم و بعضی از دوستان آورده بودند و بعضی ها هم نیاورده بودند.
استاد آمدند و گفتند کتاب های کارتان را در بیاورید و درس 1 را بیاورید. میکائیل محسنی گفت: آقا این درسو که 5، 6 بار خوندیم. بعد استاد چند نفر را صدا زد از جمله خود میکائیل را ولی نتوانستند جواب بدن. استاد هم به میکائیل جواب داد: دیدی اگه ما چندین بار هم این درس را بخوانیم بازم خیلی ها بلد نیست. بعد استاد تازه کلاس را درست کردند و کتاب بعضی افراد که هم خودشان و هم بغل دستی هایشان کتاب کار آورده بودند را به افرادی که کلا هم خودشان و هم بغل دستی هایشان کتاب نداشتند داد تا آنها هم درس را یاد بگیرند. در طول کلاس هم بچه ها به اینکه ما در کلاس مافیا بازی کنیم یا کلا بازی کنیم و درس نخوانیم پافشاری کردند ولی فایده ای نداشت و استاد درس دادند.

دوشنبه زنگ دوم ۱۴۰۳/۱/۲۰

امروز اولین زنگ فناوری در سال هزار و چهارصد و سه بود یعنی اولین دوشنبه ای که ما در سال ۱۴۰۳ به مدرسه آمده بودیم وبه دلیل اینکه بیشتر بچه ها به دلیل رفتن به اردوی تشویقی مشهد رفته بودند خیلی کم بودیم آقای اخوان گفتند گروه هی بنشینیم و برنامه ای بنویسیم که وقتی سه ضلع را وارد کنیم بگوید اسم این مثلث چیست و بعد هم خودشان توضیحی دادند و زنگ خورد

یکشنبه ۲۱ اسفند زنگ آخر

 


به نام خدا

شنبه شب در گروه بله خبر رسید که هر کسی کارش تکمیل نیست کارش رو بیاره تا جلسه آخر تکمیل کنیم.

بعضی بچه ها هم آوردن.هر کسی دیگر جعبه ابزار خودش را کامل می کرد.وقتی هم کامل می کرد استاد می گفتند که باید چند برش با آره برقی بدهند.هنگام کار های بچه ها استاد از هر نفری می پرسیدند که به نظرت باید بهت چند نمره بدم و با بچه ها صحبت می کردند و نمره می گذاشتند. وقت رفتن فرا رسید. کمک کردیم تا کارگاه تمیز و مرتب شود و بعد که تمیز شد رفتیم.