ابوالفضل آقا محمد ربیع یلم درباره شامپانزه‌ها

این فیلم درباره زندگی شامپانزه‌ها بود در این فیلم نشان می‌داد که شامپانزه‌ها به صورت گروهی فعالیت می‌کند برای به دست آوردن غذا و آب باید بسیار تلاش بکند تا بتوانند غذای خود را به دست بیاورند در این فیلم نشان می‌داد که شامپانزه‌ها برای غذای خود باید با رقیب‌های خود بسیار بجنگند و این جنگ خود امکان دارد با برد تمام شود و امکان دارد با باخت تمام شود و اگر برای مثال غذای گره خود نیاید باید خود را با بادام با میوه‌های دیگر سیر کنند و امکان مرگ برای آنها وجود دارد وان‌ها در زندگیشان باید یاد بگیرند که از ابزارهایی مانند چوب و سنگ استفاده کنند و تا وقتی که کامل یاد نگیرند باید مادر خود این کارها را برایش انجام دهد تا آنها نمیرند آنها همیشه یک فرمانده یا یک رئیس قبیله دارندکه  سرپرستی گروه را به عهده می‌گیرد و آنها زندگی خلاقانه‌ای باید داشته باشند تا بتوانند زنده بمانند

کلاس فیزیک ابوالفضل آقامحمد ربیع 16 بهمن

استاد وارد کلاس شدند استاد درباره بحثی صحبت کردن که باید هر کدام از آن تکالیف را در تاریخ مشخصی تحویل دهیم مرحله‌هایی به ۵ قسمت تقسیم شده بود قسمت اول جمع آوری اطلاعات قسمت دوم پاورپوینت و قسمت سوم مقاله و قسمت چهارم پوستر و قسمت پنجم ارائه این ۵ قسمت تاریخ‌های مشخصی که استاد صیادزاده مشخص کرده بودن انجام دهیم برای جمع آوری اطلاعات ما می‌توانستیم از پی‌دی‌اف عکس فیلم و غیره انجام ده مرحله دوم که پاورپوینت بود ما باید ۱۰ صفحه حداقل انجام می‌دادیم قسمت دوم ورد بود که باید حداقل ۵ صفحه تا ۱۰ صفحه بود قسمت بعدی پوستر بود یا روزنامه دیواری که باید روی کاغذ a۲ می‌بود قسمت بعدی ارائه بود که باید در تاریخ بیست و یکم ۱۱ تحویل می‌دادیم برای پوستر باید در تاریخ ۵ ۱۲ و مقاله در تاریخ ۲۸ ۱۱ و استاد صیادزاده ل‌هایی که بچه‌ها مشکل داشتند به ترتیب حل کردن

 

 

خدا نگه دار

مستند نگاری دوشنبه زنگ دوم حساب ابوالفضل آقا محمد ربیع کلاس هدف

آقای یادگاری وارد کلاس شده گفتند حدیثی درباره امام هادی علیه السلام برای این هفته می‌گوییم امام هادی علیه السلام می‌فرمایند هر کس بیشتر از حق خود بخواهد هیچ چیز حقش نیست یعنی اگر بیشتر از حق خود بخواهی همان حق خود هم برای تو نباید باشد بعد آقای یادگاری تمرین‌های صفحه ۳۹ کتاب را حل کردند استاد یادگاری گفتند ما حتی فکر کردنمان هم روی کاغذ باشد ما هیچ چیز را نمی‌توانیم در ذهنمان انجام دهیم همه چیز و همه چیز را باید روی کاغذ انجام دهیم آقای یادگاری مفصل درباره این کار برای ما توضیح دادن و بعد صفحه ۴۰ را حل کردن و استاد برای هر تمرین کسی را صدا زدن و حل کرده

ابوالفضل آقا محمد ربیع دوشنبه زنگ دوم حساب

به نام خدا

آقای یادگاری مثل همیشه با حدیثی از پیامبران یا امامان شروع کردند حدیث از امام علی علیه السلام بود

امام علی علیه السلام می‌فرمایند: هر کس بدون عاقبت اندیشی یا فکر کردن وارد کاری بشود وارد سختی‌ها و دشواری‌ها می‌شود آقای یادگاری سوالاتی که درباره امتحان ریاضی بود حل کردند و سوالاتی را حل کردند که ما مشکل داشتیم مثل سوال آخر صفحه ۲ بعد از حل کردن سوالاتی که مشکل داشتیم استاد گفتن صفحه ۲۸ را باز کنید استاد گفتن این فصل درباره معادله است و این مبحث پایه‌ای است به طوری که در کتاب ریاضی سال هشتم و نهم این مبحث را داریم آن را باید خوب یاد بگیرید در حل کردن سوالات ریاضی به سوالی برخورد کردیم استاد گفتن به جای گفتن عدد ۳.۱۴ بهتر است بگوییم عدد پی چون کامل و دقیق‌تر است بعد کتاب را حل کردیم بعد از آن چند سوال کتاب کار را حل کردیم که از قبل باقی مانده بود در سوالاتی که در دفتر گفته بودند را حل کردیم استاد یادگاری تکلیف را گفتند صفحه ۳۰ ۳۱ ۳۲ و نصف بالای صفحه ۳۳ یعنی غیر از تمرین این بود از کلاس دوشنبه زنگ دوم زنگ حساب

پنجشنبه زنگ دوم نگارش ابوالفضل آقا محمد ربیع

به نام خدا

۲۵ آبان

آقای محمدی شعری گفتن: چو خواهش از اندازه بیرون شود از آن آرزو دل پر از خون شود و معنای آن این بود که اگر خواهش بیشتر از اندازه شود از آن آرزوی دل خونین می‌شود و بعد گروه همیار نظم شدن و جان نثاری جای معلم نشست و کشاورزی امضا کرد و بعد درباره موضوع افتادن برگ از درخت را به چهار نوع نوشتن و اینکه ۴ جمله بنویسیم صحبت و توضیح دادند و بعد تکلیف را گفتند تکلیف این بود که ۵ موضوع برای هر کدام چهار جمله بنویسیم و موضوعاتی را پیشنهاد کردند مثل طلوع غروب صدای اذان رسیدن بهار صدای زنگ آخر مدرسه و شروع باران استاد درباره شروع باران برای راهنمایی ما از بچه‌ها جمله‌هایی را درخواست کردند یکی از بچه‌ها گفت صدای پای باران یکی دیگه گفت وداع ابر با قطره سلامی با زمین و………….

و حداقل ۵ موضوع برای هر موضوع ۴ جمله این بود از کلاس نگارش پنجشنبه زنگ دوم

پنچ شنبه زنگ دوم نگارش ابوالفضل آقا محمد ربیع هفتم هدف

به نام خدا

آقا ی محمدی وارد کلاس شدند این دفعه بیت شعر را نگفتند چون امتحان قرآن  داده بودیم  ووقت رفته بود بعد استاد به گروه 4گفتند جلسهی بعد همیار شوید چون وقت  نداریم وصفحه ی 29.30راخاندیم آن صفحه در بارهی پدر ومادر بود.  وآقا ی جوانی امضاع کرد و آقا ی معصوم  نیا  .وآقای حسینی ، کریم نژاد  و………    خواندند  سه درس اول کتاب را که مقدمه  کرده بودیم  خواندند و بچه ها اعتغاد کردند استاد در باره ی مقدمه توضیحاتی دادند  در صفحهی 29.30.در بارهی پدر ومادر بود مفهوم این بود که پسری بود که که انشا  بود که پسری بود که فکر می‌کرد بهترین انشا را نوشته بود و در آن توضیح داده بود که پدر و مادر برای ما بسیار رحمت کشیدن موقعی که آسیب پذیر بودیم از ما محافظت کردند و موقعی که راه رفتن بلد نبودیم دو قدم راه می‌رفتیم و می‌افتادیم از ما محافظت می‌کردند

تکلیف. صفحه ۳۶ را طبق توضیحات در دفتر بنویسید

پنج شنبه زنگ دوم نگارش ابوالفضل آقا محمد ربیع

آقا ی محمدی دیر آمدند ووقتی که آمدند   ایشان شعری در باره ی مولوی در مثنوی گفتند و درمورد ان توضیحاتی دادند وبعد بچه ها دونه به دونه آمدند وبرگه ای که آقای محمدی  داده بودند خواندند گروه یک کمک یار معلم شدند وآقای افشاری جای معلم نشست اقای مشفقی امضا می کردند واقای کفعمی. ص نمره می دادند  و بعد درباره برگه ای که اقای محمدی داده بودند که صفحهی شترنجی روی شاه وزیر و…. بود و۸سربازدر باران بودند ودر خاکو گل   وبخاطر  بالا بودن مقام  تبعیز  قابل. می شدند وبعد تکلیف::

درس ۱،۲، ۳ را فارسی را خلاصهی عنوان را در دفتر بنویسیدوبعد کروه یک بازی آماده کرده بودند که برگه ای بود در آن کلمات در هم ریخته  و………

پنجشنبه زنگ دوم نگارش ابوالفضل آقا محمد ربیع

آقا ی محمدی وارد کلاس شدند وبا شعری از سعدی شروع کردند که معنهی آن این بود که اگر پند ونصیحت افراد دانا را نشنوی تو نادان ترین فرد هستی و به ما گفتند که باید همیشه باید اگر معنی بیت اول راخواندید  ونفهمیدید باید هر دو بیت رابخوانید وگروه 2را همیار خود کرد که گروه خودم بود هر فردی مسئولیتی داشت آقا ی سلیمی پشت میز معلم نشست من هم امضا می کردم وهم میدیدم که کسی کامل نوشته یاکسی ننوشته وهمهی گروه نمره می دادند وبعد بچه ها می خوندند وآقای محمدی می گفتند که اول دست بزنید وبعد نکات مثبت اورا بگویید وبعد اشکالات ونکات منفی اورا بگویید. آقای محمدی در آخر کلاس برای ما دانش آموزان تکلیفی را مشخص کردند این تکلیف سوالاتی بود که در برگه ای نوشته شده بود وما باید ان را در سه الی چهار شب انجام می دادیم بعد از اینکه ایشان تکلیف را برای ما مشخص کردند زنگ کلاس خورده شد.

پنج شنبه زنگ دوم ابالفضل آقا محمد ربیع

آقای محمدی وارد کلاس شدند گفتند چیزی که برای تصویر ودر باره ی یکی از آن موضوع های انشا  که در کتاب بود را روی میز بگزارید آقای محمدی بر اساس کسانی که در جلسه ی قبل خوانده بودند کسانی راصدا زدند اقای جوانی اقای زندی وخودم و……..وگروهی را گزاشتند که یک نفر از آنها که آقای کفعمی بود روی صندلی معلم نشستند ونمرات بچه ها را سبت می کردند وآقای الله یاری هرکس که می خواندن دفتر او را امضا می کردند و آقا ی کریم نژاد تکالیف همه را چک می کردند و……..

آقای محمدی گفتند بعضی از بچه ها در ایتا یا بله برای من بفرستید  این دو کار را  هم  هم صوت وهم تصویر  برایم بفرستند و موقعی که هر کس انشا ی خود را می خواند سه نفر  اعتقاد می کردند وآقای محمدی می گفتند  اول برای هر کس خوبی وبعد بدی رابگویید این هم از اتفاتی که در  دو شنبه  زنگ دوم افتاد

خدا نگهدار