حساب, هفتم مسوولیت

دوشنبه، 3 اردیبهشت 1403، زنگ آخر

سلام دوستان. من امیرمحمد سعادتمند هستم و خیلی خیلی خوش آمدید به مستند سازی امروز بنده. امروز 3 اردیبهشت ماه، بعد از نماز به کلاس رفتیم و منتظر ماندیم تا استاد به کلاس بیایند. بعد از اینکه به کلاس آمدند، از نماینده فناوری خواستند که لپ تاپ را روشن کند.( انجام تکالیف و حل سوال در زنگ قبل اتفاق افتاد و فقط و فقط در این زنگ سر کلاس ما با اکسل کار کردیم). بعد از نفر اول خواستند که بیاید سر لپ تاپ و کار هایی را که میگویند انجام دهیم. خلاصه آن کارهایی را که استاد گفتند انجام داد. بعد نفر دوم را که من بودم صدا زدند. از من خواستند که نمودار ستونی را تغییر دهم به نمودار خط شکسته…و بعد هم من خودم یه کار اضافی کردم که Data Lable را اضافه کردم. کار آن هم نشان دادن آن هم، این بود هر ستون را عددش را میگفت… بدین ترتیب استاد چند نفر دیگر را صدا زدند. هر کس که می آمد، استاد از آن شخص یک کار جدید میخواستند. (به مراتب استاد چیز های سخت و سخت میپرسیدند)
(باز هم میگویم “حل سوالات کتاب، دیدن تکالیف و بیشتر اتفاق ها در زنگ قبل افتاد و ما فقط در این زنگ با اکسل کار کردیم. به همین علت مستند سازی من خیلی بزرگ نشد”)
از اینکه این مستند را خواندید، متشکرم.

دیدگاهتان را بنویسید