فارسی, هفتم مسوولیت

ادبیات زنگ آخر ، 6 دی

به نام خدا
در این روز اول از همه استاد مجیدی تکلیف کتاب کار (کارپوچینو ) را چک کردند.
حکایت دعای مادر را خواندیم. تلفظ صحیح نویسنده این داستان (بایَزیدِ بَسظامی) است. ایشا در ده سالگی درچه بزرگی داشتند. در این داستان می گوید که
چگونه به این مقام رسیده.                                 
او در ده سالگی شب زنده دار و عبادت کننده ای بوده. یک شب مادرش از او درخواست خوابیدن پیش او می کند. آن شب حرف مادرش را رد نمی کند. یک دست در دستان مادر و یک دست زیر سر مادر گذاشته بود.دستان او خواب رفته بود.  آن شب خوابش نبرد و به عبادتش نرسید.
مادرش یک لحظه بیدار شد و این تصویر را دید. از خدا خواست که در هر ماری مه می خواهد موفق باشد.
بعد از خواندن حکایت و معنی آن برگه های املا که سه شنبه امتحان دادیم را صحیح کردیم. هر کسی برگه امتحان خود را تصحیح کرد. این کار تا آخر زنگ اداه یافت.
با تشکر