اجتماعی, هفتم مسوولیت

شنبه زنگ مطالعات 1402/7/29

به نام خدا : امروز قرار بود که اقای دوستی از درس یک و دو امتحان بگیرد . وقتی وارد کلاس شدند چند صندلی که بیرون از کلاس بود را اوردند و چند نفر روی این صندلی ها نشستند. اقای دوستی برگه های امتحان را پخش کرد و گفت که 50 دقیقه فرصت دارید و بعد از 30 دقیقه تقریبا همه نوشتند و اقای دوستی گفت کسانی که تمام کردند بروند در حیات من و چندتا از بچه ها رفتیم پینگ پنگ بازی کردیم. اقای دوستی صدایمان زد و گفت بیایید سر کلاس و ما رفتیم سر کلاس و شروع به حل کردن سوال های امتحان شدیم و اقای دوستی جواب تمام سوالات را گفتند و در کلاس همهمه بر پا شد و بعد زنگ خورد.

دیدگاهتان را بنویسید