ادبیات فارسی تاریخ ۳ /۸/ ۱۴۰۲

سلام من همه ی هم کلاسی ها من امروز.  زنگ اول کلاس فارسی را برای شما تعریف میکنم خب ما در این زنگ کار های زیادی انجام ندادیم ولی نکات مهمی را گفتیم

آقای صادقی وارد کلاس شدند و مشکلات بچه ها در مورد موضوع هفته ی پیش یعنی ارکان تشبیه را برطرف کردند بعد موضوع جدیدی را آموزش دادند مثلاً چگونه یک تشبیه به یک نماد تبدیل میشود و اینکه ما وقتی در بیتی جان بخشی داریم در همان بیتی که آن ارایه است تشبیه داریم یکی انسانی یکی غیر انسانی ولی باز آن را ارایه حساب نمی‌کنیم

معنی صفحه ی اول درس دوم را گفتند و گفتند که جلسه ی بعد متن درس جدید را روان خوانی میپرسند

زندگی. ۱۴۰۲/۷/۸

 

ما تو زنگ زندگی :

۱. فهمیدیم  کار رو باید تا روز یکشنبه در بیاریم

۲. هر گروه جلسه گرفت پس اگر کسی غایب بود از هم گروهی هاش بپرسه

۳. متن کار که آماده شد باید برای آقای پور واسعی بفرستند

و تمام.

کلاس حساب/فیزیک

باسلام خدمت همه

امروز کلاس را مثل دفعات قبل با جدال الکلاسیکو و داد و بیداد سلطانی و مهرعلیان شروع کردیم. من هم چون طرفدار بارسا بودم کمی فشاری شدم. بعد آقای جلالی نکاتی در مورد فصل ۹ «الکتریسیته» گفتند و ما آنها را    یادداشت کردیم و تعداد نکات ۱۴ تا بود.آقای جلالی گفتند که تکلیف این است که با انگشتتان روی یک کاغذ را بگیرید و بعد آن را به دار مالش دهید تا بایستد. «توجه داشته باشید روی کاغذ دیواری نباشد و روی دیوار یا کمد باشد».

تجربی 1402/8/8

بچه ها بادیدن آقای معتمدی بلند شدند و پاچه خواری را شروع کردند که استاد رحم کنند و امتحان نگیرند.
آقای معتمدی با آوردن بشر و استوانه مدرج در کلاس آزمایش را شروع کردند.
استاد با ریختنجوش شیرین در استوانه و سرکه دی اکسید کربن درست کردند.ولی این دی اکسید کربن ها شمع را خاموش نکرد.استاد معتمدی بعد از 4 دفعه تلاش توانستند شمع را خاموش بکنند,وکلاس از این که استاد موفق شدند شمع را خاموش کنند روی هوا رفت.
آقای معتمدی از یزدیان خواستند که بیاید و دمای آب داخل بشر را ببیند.دمای آب 2/8 درجه سانتی گراد بود.
بهد استاد داخل آن 2 عدد قرص جوشان انداختند و دمای آب 0/5 درجه پایین آمد , و دوباره به یزدیان گفتند دمارا بخوان.
درجه آب 2/3 سانتی گراد شده بود.
آقای معتمدی یک دفعه چهارتا سوال دادند وامتحان گرفتند. ولی اکثر بچه های کلاس میگفتند امتحان را خراب کردند!!!
استاد تا آزمایش صفحه 11 کتاب درس دادند و کلاس را به پایان رساندند.

                                                    پایان

پیام ها،جلسه پنجم 8/8/1402


آقای صبری کلاس را با <<سلام>> و امتحان علوم دارین؟؟؟ شروع کردن و گفتن خیلی سخته که آدم زنگ بعدیش امتحان داشته باشه . و گفتن ، میدونم سخته امتحان دارید و امتحان ذهنتونو درگیر کرده ولی بذارید کنار دیگه نمیشه کاری کرد. موقع نوشتن آقای صبری روی تابلو، بین بچه ها بحث فوتبال بود( رفائی، بزاز و…) بعد استاد( تک سوال ) گرفتن یعنی از درس ۳ سوال نوشتیم انداختیم تو سبد

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

﹏﹏﹏﹏

جلسه 5

﹋﹋﹋﹋

 

▢ تک سوال✔️

▢ادامه انسان✔️

▢تکمیل نقشه مفهومی درس سه✔️

▢نظر سنجی راجع به کلیپ ها✖️

 

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-

﹏﹏﹏﹏﹏

انسان 2     ︴

﹋﹋﹋﹋﹋

▢هبوط آدم و حوا(⚠️هقوط نیست⚠️)              ✔️زبان✔️

▢   ⏎ توبه “  “ 

.                 ↰¦ قابیل ¦   ———>  قسمت بد مزرعه(گندم)

▢ فرزندان │                          ⟸! قربانی کنید! 

.                 ↲ هابیل      ———> بهترین دام

قتل 

⟱ کلاغ

اخراج قابیل


 

تجربی 1402/8/1

.کلاس با خاموش کردن کولر و چراغ توسط آقای معتمدی شروع شد

آقای معتمدی کلاس را باگفتن این که هفته دیگر امتحان میگیرند متعجب کردند.استاد از رشمانی درمورد خاموش کردن آتش جنگل سوال کردند,رشمانی نصف جواب را داد .وبنیانیان جواب را کامل کرد
پاچه خواری موذن و علوی سیرت از ساعت 11:09دقیقه شروع و در ساعت11:12 دقیقه تمام شد. جو کلاس را این دونفربا نمک ریختن عوض کردند.استاد درمورد هندزفری صحبت کردند و همچنین در مورد گوش انسان. آقای معتمدی از بزاز سوال کردند و بزاز توانست جواب آقای معتمدی را بدهد
.استاد درس 2 را شروع کردند و درس دادند.آقای معتمدی تا آخر صفحه 11 درس دادند, و کلاس را تمام کردند

جواب آزمایش صفخه 11:وقتی قرص جوشان را در آب می اندازیم دمای آب پایین میرود.زیرا حل ششدن قرص جوشان در آب گرما گیر است

پایان

ورزش پنج شنبه 1402/8/4

به نام خدا

در امروز وسیله نقلیه مثل قبل اتوبوس نبود و مینی بوس بود

توی راه از اقای نوس قادرانی بخاطر دوغا گوشفیل خیلی تشکر شد و مجازات اقای رشمانی شیر موز و اقای کلاهدوزان پیتزا تصویب شد

تا رسیدیم مانند بربر ها دنبال توپ دویدیم

اقای رفیعایی خسته بود

اول نرم دوی کردیم و دویدیم و دایره زدیم و اقای یوسفی رفت وسط برای گرم کردن. ما همه با هم گرم کردیم

بعد گرم کردن به دو دسته تقسیم شدیم (فوتبالی ها)و(وسطی.بسکتبال)

بعد اقایان مشیری و رفائی کاپتان شدن و یار کشیدن تیم ها خییییییلی نابرابر بود و برای همین دلیل ما با نتیجه‌ی ۱۲بر۳ باختیم و بازیکن منتخبمون اقای میر شعیدی شد

هندسه و دوغ و گوشفیل

پنجشنبه اول ساعت هندسه قادرانی با دوغ و گوشفیل فراوون به کمک رفائی وارد کلاس شدن. دوغ و گوشفیل ها رو به بچه ها و آقای بهرامی دادند و رفتند تا به تلاشی ها بدن البته نه همینجوری مفتی! فعلا گفتن سیب زمینی میارن سرخ میکنن و به بچه ها میدن.دوغ و گوشفیلارو خوردیم.جای اوناییم که نبودن خالی بود.آقا تموم شد و آقای بهرامی درسو شروع کردن و در انبتدا نمرات آزمون رو به بچه ها دادن البته بعضی ها هم فشاری شدن😂.بعد اون یاداوری هفته گذشته کردن و سلام درس رو به مثلث متساوی الساقین دادن که گفتن اگر زاویه راس رو x در نظر بگیریم دو زوایای مساوی دیگه چی مشند که میشه نود منهای ایکس دوم…. با چند تا مثال هم این مبحث رو باهاش خداحافظی کردن.

بعد اون هم اینکه چرا مثلث مجموع زاوایای داخلیش میشه ۱۸۰ رو ثابت کردن و یه مثال زدن و اون را با بچه ها حل کردن.

در نهایت هم گفتن از ص ۶۰ تا ۷۰ کتاب کار رو بنویسید تا هفته بعد تمامی تکالیفی که از اول سال تا الان دادن رو ببینن.

 

👍😁Good bye

زنگ ورزش ۷٫۴

اینبار دو کلاس تلاش و کوشش را با دو مینی‌بوس جدا به سالن بردند.

کلاس ما در سالن دوم رفت و آقای ملکی اونجا بودند.

کلاس به چهار تیم تقسیم شد و سرگروه ها اینطوری بودند:

سرگروه اول: موسوی

سرگروه دوم: متین عبدالهی

سرگروه سوم: مهدی

سرگروه چهارم: نقاش‌زرگریان

به هر تیمی حداقل سه بازی رسید و بعد هم با همان دو مینی بوس به مدرس برگشتیم.

زندگی (1402/07/30)

سلام.
قسمت اول کلاس زندگی:
یکشنبه ۳۰ مهرماه ۱۴۰۲
کلاس با یک  فیلم از کار گروهی شروع شد
تقریبا همه کلاس به تماشای فیلم نشستند.
بعد از آن معلم زندگی در مورد کارهای گروهی و نیاز ما به آن  و از ضرورت کار تیمی صحبت کردند.
بنا شد کلاس یک کار تیمی انجام بده و اون شد کار مستند سازی.
نوبت به توضیح ماموریت مستند سازی رسید.
باید هر نفر یک کلاس را یک روز در هفته ماموریتش را انجام میداد.
برای اینکه حرف و حدیثی پیش نیاد قرعه کشی انجام شد.
اول همه بچه ها اسم هاشون را روی یک برگه نوشتند سپس نماینده کلاس اسامی همه افراد را جمع کرد .
بعد یکی یکی همه بچه ها یک اسم را از برگه های قرعه کشی در می آوردند هر  کسی منتظر بود تا ببینه به چه روز و ساعت کلاسی میفته تا ماموریت مستند سازی را انجام بده
یکی یکی اسم ها خوانده شد و آقای معلم اسامی را ثبت می‌کردند اما یکی خوشحال و یکی ناراحت بود.
البته اون ناراحت ها می تونستن با یک نفر دیگه به توافق برسند تا ساعت و درسشون را تغییر بدهند که البته هرکسی که زیر بار این ماجرا نمیرفت.
در ادامه هم بررسی کاربرگ خودت رو آنالیز کن به صورت گروهی انجام شد.