از بعد امتحان ها وقتی معلمی وارد کلاس می شود همه بچه ها بلند میشوند و به هیتلر سلام میدهندو امروز هم برای اقای صادقی اجرا کردند ،اقای صادقی از ما ناامید شدند و از خدا طلب عقل دادن به ما را کردند 😂 بعد دو کتاب از کیفشان در اوردندو
یکی از این کتاب ها را خواندند ، هدف از خواندن این شعر این بود که غالب شعر غزل را به ما یاد بدهند .
بعد از دقایقی صدا های خندهی اقای رفایی و اقای قریشی امد ،اقای صادقی از انها پرسید به چه چیزی میخندید، انها گفتند روی خشتک اقای روحانی یک سوسک است ،اقای روحانی همان وقت یک جیغ بلندی کشید و از جایش بلند شد و اقای صادقی شک کردند در مدرسه ی دخترانه هستند یاپسرانه، در همان حال اقای داوری که جلوی میز اقای صادقی خواب بود یکدفعه ترسید و از خواب بیدار شد .
بعد استاد گفتند کتاب را باز کنید و صفحه ی ۶۸ را بخوانید، بهد از ان کلمات ان را معنا کردیم ،وقتی که تمام شد به صفحات قبل برگشتیم و روان خوانی را خواندیم. در اخر کلاس هم یک جزوه ی کوچک هم دادند که در مورد همان هسته و وابسته بود .
جزوه : گروه اسمی از دو بخش است یکی هسته و دیگری وابسته ،وابسته دو باره از دو بخش است یکی پیشین که قبل از هسته می ایدو دیگری پسین که بعد از هسته می اید و به ان صفت بیانی میگوند ،حالا صفت بیانی یعنی چه : یعنی صفتی که یکی از ویژگی های هسته را بیان کند
مثل : دانش اموز کوشا ، دانش اموز هسته است و کوشا صفت بیانی است .