سلام
متاسفانه یا خوشبختانه(هرکسی به سلیقه ی خودش)اقای رضایی مریض بودن و نتونستند روز دوشنبه به کلاس بیان به همین دلیل جناب اقای پورواسعی اومدن سر کلاس ما اولش نمیدونستیم چیکار کنیم و کلاس خیییییلی شلوغ بود تا اینکه اقای پورواسعی گفتن بیشینین و گلستان رو گروهی بخونین بعضی گروه ها از این کار استفاده کردن و شب شعر راه انداختن بعضی ها هم سرشون بی کلاه موند بعد از اتمام شب شعر سراغ ان دو بیت رویایی رفتیم که قرار بود حفظ کنیم را خواندیم و معنی کردیم ولی با این همه کاااار ۳۰ دقیقه اضافه اومد که اقای پورواسعی گفت:<<برین و پروژه ی زندگی رو ادامه بدین